۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

جوووووووووووووووون

دارد مدارک لازم را برایم می‌شمرد. می‌گوید یک کپی کارت دانش‌جوییتان را هم بیاورید.
می‌پرسم می‌دانی آخرین بار که چون‌این چیزی داشتم چند سال پیش بود؟
و توی دلم قند آب می‌شود. یعنی این قدر جوان به نظر می‌آیم؟ بزنم به تخته.
پ‌ن: عنوان مطلب را اشتباه نخوانی. نوشته‌ام جـَـوون. با اوی کشیده.

۶ نظر:

یک خانم گفت...

تيتر نوشته‌ي ما قبل آخرتان (همين قبلي) را بخوانيد. داشته از همان‌ها مي‌گفته! هذيان! ؛)

Amin گفت...

از عنوان مطلب به شک افتادم

کاف عین گفت...

شک نکن جوون
؛)

Unknown گفت...

سلام
آقای علیانی عزیز
خیلی شما را نمی شناسم، ولی خوشحالم که با یک حاطره ی زیبا شما را می شناسم، خاطره اجرای برنامه در این شب ها (اگر اسم برنامه رو اشتباه نکنم)
البته شما قطعا مرا نمی شناسید!
خواستم شعفم را از سوال بسیار زیبای شما از جناب آقای توکلی- در خصوص اینکه ساز و کار اجتماع ما انسانها ره به سمت خیر هدایت نمی کند؟!- در اینجا بیان کنم.
نمی دانم جایش هست یا نه؟
برای تشکر و قدردانی هیچ وقت دیر نیست، چون بنده امروز با وبلاگ شما آشنا شدم.
اگر تونستید از این لینک ها مرا ببنید.
http://www.cloob.com/profile/blog/list/username/abed1979/wrapper/true

http://sarosarv.wordpress.com/

Ali Yousefi گفت...

چرا شک نکنه؟! بذار شک کنه تا به یقین برسه جوون !
یه ایمیلی به ما بزن جوون . شماره موبایلتو به ما بده جوون. کارت دارم جوون .

در حضرت ما به سرسری نتوان رفت !!! ها - چی میگه؟!!

علی یوسفی
www.aliyousefi.wordpress.com
aliyousefi_r@yahoo.com

این نظر رو هم صلاح دیدی هر کاری باهاش بکن! مختاری .

sanaa گفت...

جای من بودی چه می کردی؟که هر جا می روم می پرسند چندم دبیرستانی؟:)