۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

آخرش بود

دی‌روز آخرين جلسه‌ی نگارش شنبه‌ها بود. مقاله‌ی اکو را تا آخر خوانديم و کمی مشق‌بازی کرديم و تمام. باز هم روش مشق نوشتن يک‌ساله را گفتم و بعد خداحافظی کرديم. برای آن‌ها که نبودند در ادامه‌ی هم‌اين پست توضيح بيش‌تر خواهم نوشت. فعلا خواستم خبر بدهم که شنبه‌ی ديگر کسی نرود پشت در بسته بماند.

۴ نظر:

sanaa گفت...

سلام
كاش مي يومديم و پشت در مي مونديم تا يه صحنه از آخرش تو ذهنمون مي موند.ما كه خداحافظي نكرديم.
كاش از قبل مي گفتيد كه جلسه ي آخره!
فعلا همين!

ehsan گفت...

سلام
از این که پیدای تان کردم خوشحالم؛از این که زود تمام شد، ناراحت.
چند سوال دارم، همین جا می توانم بپرسم، یا جای دیگر؟

کاف عین گفت...

گمان کنم ای‌ميل راه خوبی باشد.

Unknown گفت...

یکی می گفت با این شانسی که ما داریم باید با آفتابه برویم لب دریا. بنده می گویم باید با دو تا آفتابه بروم چون قاعدتا پس از خشکیدن دریا، آفتابه اولی هم سوراخ در می آید!
خلاصه این که تا آمدیم بیاییم، کلاس یک استاد سه پیچ شروع شد و وقتی ترم تمام شد و وقت آزاد، کلاس تمام شد!