آخرش بود
دیروز آخرين جلسهی نگارش شنبهها بود. مقالهی اکو را تا آخر خوانديم و کمی مشقبازی کرديم و تمام. باز هم روش مشق نوشتن يکساله را گفتم و بعد خداحافظی کرديم. برای آنها که نبودند در ادامهی هماين پست توضيح بيشتر خواهم نوشت. فعلا خواستم خبر بدهم که شنبهی ديگر کسی نرود پشت در بسته بماند.
۴ نظر:
سلام
كاش مي يومديم و پشت در مي مونديم تا يه صحنه از آخرش تو ذهنمون مي موند.ما كه خداحافظي نكرديم.
كاش از قبل مي گفتيد كه جلسه ي آخره!
فعلا همين!
سلام
از این که پیدای تان کردم خوشحالم؛از این که زود تمام شد، ناراحت.
چند سوال دارم، همین جا می توانم بپرسم، یا جای دیگر؟
گمان کنم ایميل راه خوبی باشد.
یکی می گفت با این شانسی که ما داریم باید با آفتابه برویم لب دریا. بنده می گویم باید با دو تا آفتابه بروم چون قاعدتا پس از خشکیدن دریا، آفتابه اولی هم سوراخ در می آید!
خلاصه این که تا آمدیم بیاییم، کلاس یک استاد سه پیچ شروع شد و وقتی ترم تمام شد و وقت آزاد، کلاس تمام شد!
ارسال یک نظر