لاتعروس
توی اتوبان همت، دیدم دویست و شش نقرهایای را گل زدهاند. داماد کمی روی فرمان خم شده و جدی میراند. عروس پشتی صندلیش را عقب داده و زانوهایش را بالا آورده. حواسش به داماد نیست. میخندد و اساماس میفرستد.
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۱۸:۵۱
برچسب(های) این متن حرف؛ نوشخوار آدمیزاد
۵ نظر:
چیز ِ بدی نفرستاده بود که؛ یه جوک برام اساماس کرد! البته به دوماد گفت که برای خواهرش میفرسته. بله.... دنیای عجیبیه این اساماس آقا
سلام. اگر این نوشتهی جالب نتیجهی خیالپردازی است که هیچ؛ و گر نه—مِنبابِ کنجکاوی و نه خردهگیری—دوست دارم بدانم از کجا فهمیدید که دارد اساماس میفرستد، و نه اینکه مثلاً بازی میکند. موفق باشید.
اتفاقا به گمانم بازی میکرد چون با دو دست گوشي را گرفته بود. اما اين تصوير را برای تعريف کردن دوستتر داشتم.
سلام به همگی
به نظر من اصلا چه دلیلی داره که راجع به کارهای دیگران ما حدس و گمان بزنیم !!؟ اگر جسارت نکرده باشم بهتر که سرمون تو کار خودمون باشه!!
به خودتان نگیرید آقای حسین نوروزی. اس ام اس را سند آل کرده بود. برای من هم رسید. دم صبح یکی دیگر هم فرستاد. نوشته بود: چقدر این مردها زود باورند!!!
ارسال یک نظر