۱۳۸۶ آذر ۲۲, پنجشنبه

من، میوه، معما

میوه‌های آخر پاییز را دوست دارم. انار نمی‌خورم، اما دیدنش را دوست دارم. پوستش گاهی حتا گداوار است، اما توی انار معمولا شاهانه است. هم‌آن شعر کتاب‌های درسی که صد دانه یاقوت و این ماجراها. انار را به دلیل دیگری هم دوست دارم. اگر انار نباشد، رب انار از کجا بیاید؟
مردم معمولا خرمالو دوست ندارند، می‌پرسی چرا؟ می‌گویند گس است. خب مگر مجبور اند خرمالوی نارس بخورند؟ پوست خرمالوی رسیده کمی چین خورده است، مثل هنرپیشه‌های قبلا معروف‌تر سینما که هی می‌روند عمل می‌کنند، پوستشان را می‌کشند. مزه‌اش هم مثل خرمای تازه است. نه گس است، نه بی‌مزه. شیرین است و حتا خیال‌انگیز.
اما ازگیل، این یکی به گمانم بیش‌تر معما است تا میوه. خمیری کمی ترش، کمی شیرین، میان پوستی که رنگ و لکه‌هایش گاهی یاد گراز می‌اندازدت. و لابه‌لای آن خمیر، دانه‌های سفت چوبی چندپر، که گاهی حجمشان روی هم، برابر حجم هم‌آن خمیر عجیب می‌شود.

۸ نظر:

یک خانم گفت...

ازگیل مرموزه و من حوصله ی رمزگشایی اش رو - به خصوص وقتی خیلی گشنمه و اون هم داره بهم چشمک می زنه - ندارم.
سیب سرخ حوا را عشق است!

سعيد گفت...

چه دقيق مي‌بيني

قلــم صد و سی و نه گفت...

139..
سلام عرض شد خدمت کورش علیانی عزیز
بسی از این میوه یرایی تان دلمان آب افتاد
اما یاد بیت شعر قشنگی افتادم
که حال خوشی به ما دست داد

. همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت

fh گفت...

جونم برات بگه....پرتقااااااااااال!

m.h.m گفت...

خرمالو را من هم تجربه کرده ام رسیده اش مخصوصا اگر قدری سرد هم باشد خیلی رویاییست

موفق باشید سلام

Unknown گفت...

سلام
احوال آقاي علياني؟
پس چرا نارنگي رو جزء ميوه هاي پائيزي نشمردين؟؟؟؟؟

ديگر نمي‌دانم گفت...

سلام. كمي خنك، پر شيرين، نه آن قدر كه حلقت را بسوزاند (هر چند ميوه‌اي را ياد ندارم كه اين قدر شيرين باشد) و بدون هيچ ته مزه‌اي از ترشي. انار. پرتقال يا موز. گاهي فكر مي‌كنم هيچ چيز در دنيا جز همين خوب و خواستني نيست.

Narges.V گفت...

دلمان ازگیل و خرمالو خواست هردو رسیده و خنک شده....انارش اینجا پیدا می شود