لپتاپ یا لبتاب؟
زیاد دیدهایم که آدم بیسوادی کلمهای را «غلط» تلفظ میکند و این خطایش مایهی تفریح باسوادها میشود. نمونه هم بسیار است، از /telvizun/ تلفظ کردن تلهویزیون گرفته تا /bisgewid/ تلفظ کردن بیسکویت و حالا هم /labtāb/ تلفظ کردن لپتاپ.
در بررسی فرآیندهای آوایی (Phonological Processes) میبینیم در همهی زبانها کاربران - بی این که فحش بشنوند یا خجالت بکشند یا بگویندشان بیسواد - در تلفظ واژهها تغییر میدهند تا بتوانند راحتتر تلفظشان کنند. این تغییر نیازی نیز به مجوز یا تصویب افراد خردمند و نهادهای رسمی ندارد؛ چرا که قرنها است که این تغییرات رخ میدهند اما بررسی علمی زبان کمتر از سیصد سال قدمت جدی دارد و فرهنگستانهای زبان نیز سالمندتر از اینها نیستند. هیچ کدام از کسانی که به /labtāb/ تلفظ کردن دیگران میخندند حاضر اند به جای برف و تلخ بگویند /vafra/ و /taxl/؟ بله زمانی این دو را وفره و تخل تلفظ می کرده اند، اما چون این تلفظها سخت بوده به جایش برف و تلخ را نشاندهاند و چه خوب هم کردهاند.
این کار راحت کردن تلفظ روشهای بسیاری دارد که آدمهای بیکاری که بهشان میگویند زبانشناس اینها را فهرست کردهاند و اسمشان همآن فرآیندهای آوایی است که گفتم؛ یکی از این فرآیندهای آوایی ناهمگونسازی (Dissimilation) است. وقتی دو واج نزدیک هم (واج یعنی چه؟ تعریف تخصصیش را بیخیال شوید، واج تقریبا یعنی صدا، صوت، آوا) خصوصیات تلفظیای مثل هم دارند و این شباهت خصوصیتها تلفظشان را سخت میکند، یکی را (معمولا دومی را) کمی عوض میکنند. آن قدر که آن خصوصیت مشترک را ازش بگیرند و تلفظ را آسان کنند. مثالش هماین که وقتی عصا کشیده و اتو قورت داده نباشیم، به جای /masxare/ میگوییم /masqare/. اگر هم مسغره برایتان مثال مسخرهای است و دلیل نمیشود، یک مثال کلاسیکش واژهای است که در یونانی باستان /epta/ بوده و در یونانی امروز /efta/ شده است. اگر حتا یونانی هم کلاس ندارد، مثال انگلیسیش /fader/ در انگلیسی میانه است که به /faðer/ در انگلیسی امروز بدل شده است.
خلاصه این ناهمگونسازی در شرایطی که تلفظ بر اثر شباهت سخت باشد پیدایش میشود و مشکل ما را حل میکند. برای دانستن این که شباهت یعنی چه، البته خود حس جمعی آدمها قاضی خوبی است، اما روشی هم در کار هست. هجده خصیصهی آوایی هست که هر واج زبان فارسی میتواند داشته باشد یا نداشته باشد؛ یعنی واجهای فارسی با این هجده خصیصه مشخص میشوند. و /p/ و /t/ در برابر هفده تا از این هجده خصیصه شبیه هم رفتار میکنند. این یعنی این دو واج به حد مرگباری شبیه هم اند و تلفظ پشت سر همشان سخت است. البته برای فهمیدن سختی تلفظ این همه داستان بافتن لازم نبود. هر آدم سالمی میتواند یک بار بگوید /laptāp/ تا ببیند تلفظش چه کابوسی است. اما چه کنیم که بعضی آدمها هم هستند که موضوع را فقط این طوری متوجه میشوند. به هر حال، /b/ واجی است که بسیار به /p/ نزدیک است اما در عمل با /t/ درچهار خصیصهی آوایی متفاوت است و با /p/ در سه خصیصه. استفاده از /b/ به جای /p/ در این جا بسیار هوشمندانه و حلکنندهی مشکل است. به قول متخصصها /b/ سخت (Tense) نیست، واکدار (Voiced) است و دمش (Aspiration) نیز ندارد. هماین سه خصوصیت کافی است که تلفظش را قبل از /t/ آسانتر از /p/ کند. حالا تلفظ کنید /labtāp/ و از سادگیش لذت ببرید.
یکی دیگر از فرآیندهای آوایی هم هست که بر خلاف اولی اسمش همگونسازی (Assimilation) است. وقتی دو واج نزدیک هم شبیه هم نباشند و این شبیه نبودنشان تلفظ واژه را مشکل کند، همگونسازی شبیه همشان میکند. همگونسازی انواع مختلفی دارد، اگر این شبیه شدن معنایش در واقع عین هم شدن دو واج باشد، اسمش همگونسازی کامل است، مثل بدتر که با خیال راحت /battar/ تلفظش میکنیم. بقیهی انواع همگونسازی باشد برای وقت و حوصلهای دیگر. الان ببینید که تبدیل /p/ دومی به /b/ نیز یک همگونسازی کامل است.
حالا دیگر میدانیم که میشود لپتاپ را /labtāb/ تلفظ کرد و این تلفظ هیچ هم خنده ندارد. در واقع اگر منصف باشیم، کار کسانی که این همه به خودشان آزار میدهند و دوبار سختی تلفظ را - که این سخت بودن ملاک علمی هم دارد - بی دلیل بر خودشان هموار میکنند، بیشتر شایستهی لقب خندهدار است.
این لینکها هم مفید اند احتمالا: همگونسازی در ویکیپدیا، ناهمگونسازی در ویکیپدیا، یک مقالهی جالب دربارهی همگونسازی، اگر گفتی در چه زبانی؟ خصوصیت سختی در ویکیپدیا، خصوصیت واکداری، و خصوصیت دمش.
در بررسی فرآیندهای آوایی (Phonological Processes) میبینیم در همهی زبانها کاربران - بی این که فحش بشنوند یا خجالت بکشند یا بگویندشان بیسواد - در تلفظ واژهها تغییر میدهند تا بتوانند راحتتر تلفظشان کنند. این تغییر نیازی نیز به مجوز یا تصویب افراد خردمند و نهادهای رسمی ندارد؛ چرا که قرنها است که این تغییرات رخ میدهند اما بررسی علمی زبان کمتر از سیصد سال قدمت جدی دارد و فرهنگستانهای زبان نیز سالمندتر از اینها نیستند. هیچ کدام از کسانی که به /labtāb/ تلفظ کردن دیگران میخندند حاضر اند به جای برف و تلخ بگویند /vafra/ و /taxl/؟ بله زمانی این دو را وفره و تخل تلفظ می کرده اند، اما چون این تلفظها سخت بوده به جایش برف و تلخ را نشاندهاند و چه خوب هم کردهاند.
این کار راحت کردن تلفظ روشهای بسیاری دارد که آدمهای بیکاری که بهشان میگویند زبانشناس اینها را فهرست کردهاند و اسمشان همآن فرآیندهای آوایی است که گفتم؛ یکی از این فرآیندهای آوایی ناهمگونسازی (Dissimilation) است. وقتی دو واج نزدیک هم (واج یعنی چه؟ تعریف تخصصیش را بیخیال شوید، واج تقریبا یعنی صدا، صوت، آوا) خصوصیات تلفظیای مثل هم دارند و این شباهت خصوصیتها تلفظشان را سخت میکند، یکی را (معمولا دومی را) کمی عوض میکنند. آن قدر که آن خصوصیت مشترک را ازش بگیرند و تلفظ را آسان کنند. مثالش هماین که وقتی عصا کشیده و اتو قورت داده نباشیم، به جای /masxare/ میگوییم /masqare/. اگر هم مسغره برایتان مثال مسخرهای است و دلیل نمیشود، یک مثال کلاسیکش واژهای است که در یونانی باستان /epta/ بوده و در یونانی امروز /efta/ شده است. اگر حتا یونانی هم کلاس ندارد، مثال انگلیسیش /fader/ در انگلیسی میانه است که به /faðer/ در انگلیسی امروز بدل شده است.
خلاصه این ناهمگونسازی در شرایطی که تلفظ بر اثر شباهت سخت باشد پیدایش میشود و مشکل ما را حل میکند. برای دانستن این که شباهت یعنی چه، البته خود حس جمعی آدمها قاضی خوبی است، اما روشی هم در کار هست. هجده خصیصهی آوایی هست که هر واج زبان فارسی میتواند داشته باشد یا نداشته باشد؛ یعنی واجهای فارسی با این هجده خصیصه مشخص میشوند. و /p/ و /t/ در برابر هفده تا از این هجده خصیصه شبیه هم رفتار میکنند. این یعنی این دو واج به حد مرگباری شبیه هم اند و تلفظ پشت سر همشان سخت است. البته برای فهمیدن سختی تلفظ این همه داستان بافتن لازم نبود. هر آدم سالمی میتواند یک بار بگوید /laptāp/ تا ببیند تلفظش چه کابوسی است. اما چه کنیم که بعضی آدمها هم هستند که موضوع را فقط این طوری متوجه میشوند. به هر حال، /b/ واجی است که بسیار به /p/ نزدیک است اما در عمل با /t/ درچهار خصیصهی آوایی متفاوت است و با /p/ در سه خصیصه. استفاده از /b/ به جای /p/ در این جا بسیار هوشمندانه و حلکنندهی مشکل است. به قول متخصصها /b/ سخت (Tense) نیست، واکدار (Voiced) است و دمش (Aspiration) نیز ندارد. هماین سه خصوصیت کافی است که تلفظش را قبل از /t/ آسانتر از /p/ کند. حالا تلفظ کنید /labtāp/ و از سادگیش لذت ببرید.
یکی دیگر از فرآیندهای آوایی هم هست که بر خلاف اولی اسمش همگونسازی (Assimilation) است. وقتی دو واج نزدیک هم شبیه هم نباشند و این شبیه نبودنشان تلفظ واژه را مشکل کند، همگونسازی شبیه همشان میکند. همگونسازی انواع مختلفی دارد، اگر این شبیه شدن معنایش در واقع عین هم شدن دو واج باشد، اسمش همگونسازی کامل است، مثل بدتر که با خیال راحت /battar/ تلفظش میکنیم. بقیهی انواع همگونسازی باشد برای وقت و حوصلهای دیگر. الان ببینید که تبدیل /p/ دومی به /b/ نیز یک همگونسازی کامل است.
حالا دیگر میدانیم که میشود لپتاپ را /labtāb/ تلفظ کرد و این تلفظ هیچ هم خنده ندارد. در واقع اگر منصف باشیم، کار کسانی که این همه به خودشان آزار میدهند و دوبار سختی تلفظ را - که این سخت بودن ملاک علمی هم دارد - بی دلیل بر خودشان هموار میکنند، بیشتر شایستهی لقب خندهدار است.
این لینکها هم مفید اند احتمالا: همگونسازی در ویکیپدیا، ناهمگونسازی در ویکیپدیا، یک مقالهی جالب دربارهی همگونسازی، اگر گفتی در چه زبانی؟ خصوصیت سختی در ویکیپدیا، خصوصیت واکداری، و خصوصیت دمش.
۱۸ نظر:
اگر بخواهيم توضيحات بيشتري درباره واژههاي مشابه داشته باشم از كجا بايد گير بياوريم؟
من كلي از اين اشكالها دارم كه نميدانم چطور در مجله اعمالشان كنم.
استفاده کردیم.
همانطور که گفتید، هر زبانی دارای قواعد خاصی در رعایت آوا هاست.
وقتی کلمه ای را به عنوان کلمه ای وارد شده به یک زبان می پذیریم و به کار می بریم، دیگر آن کلمه انگار شهروند آن زبان شده است و باید طبق قوانین همان زبان نیز عمل کند.
هم از لحاظ واج ها و هم از لحاظ تن تلفظ (intonation)و سایر مولفه های زبان و لهجه
متشکرم بابت نوشتن این مقاله. آیا در مورد نوشتن هم همین نظر را دارید؟
مثلاً معتقید میتوان به جای لپتاپ نوشت لبتاپ؟
سلام
نسرین. گمان نکنم بشود جایی یافت. این که من الان نوشتهام چیزی شبیه این است که 13 را در 19 ضرب کرده باشم. توی کتابها عملیات ضرب را نمینویسند. مبانی و روشش را اما یاد میدهند. باید کتابهایی در زمینهی واجشناسی و آواشناسی بخوانید.
یاشار. بله. توضیح هوشمندانهای است.
صابرک. این مقاله نیست. چند خطای واضح دارد. نخواستم درستشان را بنویسم، چون خیلی پیچیده میشد و عملا به درد مخاطبی که زبانشناسی نخوانده باشد نمیخورد. در جواب سوالت هم یک سوال دارم. منظورت از «میتوان» چی است؟
شما با توجه به ذهنیت خودتون فرایند همگون سازی رو تفسیر کردین ... کلماتی مثه هگرز، تخل و دوژد قرنها به کار میرفتن و قطعا برای افرادی که ازشون استفاده میکردن ... این کلمات ساده تر از کلماتی مثه هرگز ، تلخ و دزد تلفظ میشدن
بر خلاف نظر جنابعالی تلفظ لب تاپ برای مثلا شخص بنده سخت تر از تلفظ لپ تاپ است
تفاوت بین ب و پ در اینه که حین تلفظ ب باید لبها رو هم مکث کنن اما به فشار هوای کمتری احتیاجه و در حالی که برای تلفظ پ لبها مدت زمان کمتری روی هم قرار میگیرن اما به فشار و شدت هوای بیشتری احتیاجه ... نتیجه اینکه برای کسایی که حروف رو با شدت ادا میکنن ... تلفظ پ راحتتر میشه ... و من واقعا نمیدونم چه طور چیزی که به نظر خودتون و یا حداکثر چند تا از اطرافیانتون سخت تر میرسه رو به کل جامعه فارسی زبان تعمیم میدین و ادعا میکنین صادقه ؟
در مورد کلمه بدتر .. با شما موافقم ... این اتفاق در اتصال نون به با هم طی فرایندی موسوم به قلب به میم کاملا رایجه ... مثله شمبه ، تمبور، زمبور، پمبه و غیره
سلام
بهروز. بله. درست است. گفتم که - عماین بالا - این یک مقالهی دقیق علمی نیست و من ناچار خیلی چیزها را بی دقت و ساده گفتهام. ببین در توصیف واج چه چیز هجوی گفتهام. تلاشم این بوده که یک حرف دقیق را تا حدی که قابل درک برای مخاطب کممطالعه باشد تغییر بدهم. آنچه گفتهای از حرف من هم دقیقتر است، هم قابل فهمتر.
ممنون.
-مثلاً معتقید میتوان به جای لپتاپ نوشت لبتاپ؟
:منظورت از «میتوان» چی است؟
-منظورم این است که از نظر گفتاری معتقدید که تلفظ اگر راحتتر باشد، مشکلی ندارد. مثل لب تاپ به جای لپ تاپ. آیا معتقدید این کار از نظر نوشتاری هم مشکلی ندارد؟
واقعا خنده نداره . چون من همونجوری ام که تلفظ میکنم مینویسم ! حتی با اینکه بدونم اشتباهه یا ندونم . چون درستش همینه .
حتی اگه بخواین میتونم به صورت علمی شبیه همین متنای بلند بالای خودتون برای شما و همه اثبات کنمش!
خواهش میکنم ... وبلاگستان به نوشتن بیشتری درباره زبان شناسی و اتیمولوژی احتیاج داره ... از اینکه در این مورد زحمت میکشین ممنونم
الان که دقیقتر فکر میکنم میبینم که تلفظ این کلمه ... هم با "ب" سلیس دشوار است و هم با "پ" سلیس ... آنجه من نوعی به کار میبرم "پ" گنگی است و آنچه شمای نوعی به کار میبرید "ب" ی است عجولانه که به اندازه کافی برای ادای آن درنگ نمیشود
محمودی عزیز ... شما مطمئنی که همیشه همون طور که تلفظ میکنی مینویسی ؟!؟ ... یقین دارم روز اول هفته رو نمینویسی شمبه !! ... حداقل در یک نامه رسمی اداری هرگز همچین کاری نمیکنی ... در همه زبانها اختلاف آوایی بین آنچه تلفظ مبشه و نوشته میشه رایجه و عیب محسوب نمیشه ... نوشتار بنا به ذات خودش که پدیده ای است بصری ... احتیاج به شکلی ثابت و استاندارد داره ... در صورتی که گفتار قابل دیدن نیست و در ظرف زمان کاملا ناپایداره ... به همین دلیل با دور شدن از زمانی که در اون شکل نوشتار به عنوان مبدا استاندارد در نظر گرفته شده ... اختلاف گفتار و نوشتار بیشتر میشه .. این موضوع به خصوص در مورد زبانهای اروپای جنوبی (فرانسوی و ایتالیایی و اسپانیش) که از زبان لاتین منشعب شدن بیشتر صدق میکنه
آيا كاربردهاي عوامانه لغاتي چون ديفال(به جاي ديوار) غلاغ( به جاي كلاغ) و يا كفتر(به جاي كبوتر) هم ناشي از همين فرآيند همگون سازي است؟
سلام
انگیزههای مختلفی هست که همگونسازی یکی از آنها است.
سلام
آخر نفهمیدیم درستش چی شد؟
یعنی ب به کار میره یا پ؟
سلام
یعنی از لحاظ لیلی میفرمایید؟
سلام
یعنی از لحاظ لیلی میفرمایید؟
نمیدونم اصطلاح زبان شناسیش چیه اما زبان فارسی ما خیلی شل و ول شده. یعنی نسبت به قبل نه تنها ریشه ها و دایره لغاتش کم شده بلکه تلفظ هایش ساده شده حروفش کم شده و غیره. نوعی فرسایش. البته باعث شده که آسان تر بشه. اما ربان شل و ول ی شده. و مثل یک آدم شل و ول خیلی از توانایی هاش رو از دست داده. صحبت کردن بریتیش رو که میبینی و با فارسی یا حتی امریکایی مقایسه می کنی به این پی می بری. حتی بریتیش هم قبلا سفت و قرص(قرص؟) و محکم بوده. اما فارسی واقعا وا رفته. البته من هم موافقم که گرایش های عمومی در زبان بطور کلی درست هستند. اما این تبدیل ها بیشتر برای کلمات وارد شده از بیرون یا کلمات جدید خوب هستند برای اینکه با بقیه همگون بشوند. اما حداکثر کردن روند فرسایش به خودی خود حتما درست نیست. حد تعادل می دانم در این میان کجاست.
دوستان
زبانشناسي توصيف زبانه همين. دستور نميده توصيف مي كنه. چيزي كه اقاي علياني گفت بحث نوشتن و گفتن نيست. بحث توصيفه. اينكه مثلا لپتاپ و تلفظ ميكنيم لبتاپ چيزيه كه وجود داره و به خاطر بيواك بودن ت روي پ هم اثر گذاشته و اونو بيواك كرده، شده ب. مثل خيلي از كلمات ديگه كه دوستان مثال زدند. مثل همون شنبه كه موقع تلفظ مي شه شمبه. اين اينطوري تلفظ مي شه.قطعا منظور آقاي علياني اين بوده از كسي به خاطر اين شكلي تلفظ كردن ايراد نگيريم.مثل لوستر مثل تمبر و مثل خيلي از كلمات ديگه.
در ضمن جناب كوروش خان زبانشناسا بيكار نيستن ها. از شما بعيده.
من این نوشته را دیر دیدم و دوست داشتم.احتمالا در همان تحلیل های واجی، به ساختار و شکل انحناهای دیواره های داخلی دهان، لب ها و دندان های هر قوم که به زبان مشترکی صحبت میکنند، دقت شده است. لطفا در مورد اثر این عامل هم بنویسید.
از این متن گران، لذت بردم
ارسال یک نظر