دگردیسی همسایه
سالها پیش همسایه آدمی بود با قیافهی آشنا که وقتی اولین در بعد از دیوار خانهات را میزدی پشتش بود و در را باز میکرد. میرفتی خانهاش شبنشینی و با هم زر میزدید آن قدر که به قول آن آقا زردانتان از کار بیفتد، تهی شود یا چه. حالا همسایه آدمی است ناشناس، آن سوی یکی از این بیشمار دیوار و سقف و کف، که یا تو داری اینترنت او را بالا میکشی یا او اینترنت تو را.
۶ نظر:
که اون هم اگه یه پسورد بگذاری تمومه!
حالا اینترنت یا گپ با همسایه و... مهم خالی شدن همان زر دان است!
که به مدد اینترنت کمبود همسایه و... جبران می شود.
سلام
از طريق وب محمود(اقيانوسي به...)با شما آشنا شدم.
خب كنجكاوي من بود براي آشنايي با كسي كه به زبانشناسي علاقمند است.
خوشحال مي شوم به من هم سر بزنيد
hengaameh.blogfa.com
ایوالله. ایولله. آقا کلی خندیدیم. خیلی ردیف بود. دم شما گرم.
سلام آقای علیانی عزیز،
من شما را هم به یک بازی وبلاگی دعوت کردهام تا از هر زاویهای که دوست دارید چند خطی در این باره بنویسید:
بازی وبلاگی "از عربها و ضدعربها بنویسیم! "
مفصلتر اینجا توضیح دادهام:
http://pardeh.blogspot.com/2008/12/blog-post_04.html
بخصوص مطلب شما(که میدانم آشنایی دارید و تا آنجا که شنیدهام زبان عبری بلد هستید) بسیار باعث خوشحالی بنده خواهد بود. لطفا لینک مطلب را حتما برایم بفرستید تا توی وبلاگ کنار نوشتههای دوستان دیگر بگذارم.
ممنون
اسد
همسایه سالها پیش موی دماغات بود اما الان نیست!
ارسال یک نظر