بندی بند خیال
زندگیمان را بر تمثیل بنا میکنیم. بر اساس تمثیلها تصمیم میگیریم و حتا قضاوت اخلاقی میکنیم. میدانم که نمیتوان تمثیل را یکسره زدود؛ زبان جز تمثیل نیست. اما اینگونه در چنبرهاش افتادن هم عجیب است. عمر را آسان نمییابیم که آسان خرج تعهد به تمثیل کنیم.
هزار بار نشنیدهای که «اگر چیزی لک شد، میتوان لکه را پاک کرد، اما دیگر مثل اولش نمیشود»؟ لکهای روی رومیزی افتاده است. با دستمال تری رویش میکشم. لکه کاملا پاک میشود. تری دستمال رومیزی را درخشانتر از اولش کرده است. حتا تمثیلهامان هم دیگر خیالی اند؛ دور از واقعیت.
هزار بار نشنیدهای که «اگر چیزی لک شد، میتوان لکه را پاک کرد، اما دیگر مثل اولش نمیشود»؟ لکهای روی رومیزی افتاده است. با دستمال تری رویش میکشم. لکه کاملا پاک میشود. تری دستمال رومیزی را درخشانتر از اولش کرده است. حتا تمثیلهامان هم دیگر خیالی اند؛ دور از واقعیت.
۳ نظر:
تمثیلها مگه از کجا اومدن؟ مالِ همینجان دیگه
سیال خودآگاه ما هم تمثیلی است ... تمثیل چیزی را لکه دار نمی کند ... تمثیل خود اندیشیدن است ...
چه کرده اند این آرایه های ادبی با شما؟
تمثیل و تشبیه که بهترین شان هستند، پس در مورد تشخیص چه می گویید:))
ارسال یک نظر