سه سالگی
چرب بود
زرد بود
شیرین بود
حلوای توی پیالهی بلور
و بوی زعفران و برنج میداد
مادر
کمی آرام
کمی بیحال
لبخند میزد
و به من نگاه میکرد
و به قاشق کوچکم
زرد بود
شیرین بود
حلوای توی پیالهی بلور
و بوی زعفران و برنج میداد
مادر
کمی آرام
کمی بیحال
لبخند میزد
و به من نگاه میکرد
و به قاشق کوچکم
۲ نظر:
حلوای آرد برنجحی بود لابد. کمی آرام هم از آن حرفهاست!
و به من نگاه می کرد
و به قاشق کوچکم...
ارسال یک نظر