۱۳۸۶ تیر ۳۱, یکشنبه

صاف توی صورتم

یاد مارگرت کریون افتاده‌ام. تو بگو خاطرات بچگی. دی‌روز باز منْ غافل، پرنده‌ی کوچکی از دور صاف رو به صورتم پرید. می‌دانم یعنی چه. نمی‌فهمم چه‌را این همه طول می‌کشد. یعنی این هم باز شوخی است؟
پ‌ن: ممنون از سعیده که این لینک خوب را معرفی کرد. ببینیدش. درباره‌ی کتاب کریون است.

۱ نظر:

SAM گفت...

This would be a more useful link:
http://eolit.hrw.com/hlla/novelguides/hs/Mini-Guide.Craven.pdf