تمام تکنیکهای نخنما
در این خانه چه میکنی؟ نمیدانی. اتاق تاریک است. در باز. آن سوی در هم تاریک است. بعد خواهی دید، راهروها هم تاریک اند. شمعها انگار تاریکی میافشانند. شمشیر دنبال تو است. این دقیقترین چیزی است که میتوانی بگویی. دست پشت شمشیر - اگر دستی هست - پیدا نیست. در سکوت منتظر میمانی و ناگهان صدای سوت مانند شمشیر را میشنوی که دارد به ضرب سمت گردنت میآید. خودت را کنار میکشی اما اینها همه چونآن سریع است که نمیدانی موفق شدهای یا نه. به گردنت دست میزنی. ردی از زخم نیست. پس هنوز هستی.
میدوی. میافتی. میخزی. کورمال. پشت خم. خبری نیست. شک داری. هست؟ نیست؟ و ناگهان باز صدای سوت مانندش که به ضرب سمت صورتت میآید. در تاریکی یک لحظه برقش را میبینی. کبود؟ بنفش؟ سردیش را خوب حس میکنی. باز میگریزی. باز نمیدانی زندهای یا تمام شده است. باز باز باز. این اتاق. آن اتاق. این راه رو. آن راه رو. اما نه نوری هست، نه روزنی نه راهی به بیرون. هزاران اتاق جدید هست که همه قربانگاه تو اند. چه میتوانی کرد؟
به دیوار تکیه دادهای و اطرافت را میپایی. از بالا رویت میجهد و تمام. راه فراری نداری. باختی. زد.
از خواب میپری. اتاق تاریک است. عرقکردهای. فضا ناآشنا است. صدای آشنایی سوتزنان سمتت میجهد. ناخودآگاه کنار میکشی. بالش میشکافد. پرها در هوا پخش میشوند. در تاریکی انگار در یک لحظه از کتم عدم پددید میآیند. چشمهایت را میبندی و آرام مینشینی تا بیاید. این بار او باید شگفتزده شود از این که تو نمیگریزی.
۲ نظر:
What a nightmare!!!
What a truth!!!
Am I still dreaming? or somebody dreaming about me?
Who knows?
be nazaram miad sabke in neveshte ham khodesh ye technic_e nakh namast.
ارسال یک نظر