رام کردن کفتار
انگار رام کردن اسب کار هیجانانگیزی است. کتاب هیاواتا را یادت هست؟ بچه سرخپوستی که اسبها را با محبت رام میکرد. رام کردن سگ و گرگ هم باید کار جالبی باشد. اینها هم وحشی اند هم درنده. رام کردنشان لذتبخش است. دیدن این که سگ با تو انس دارد و نمیترسد و نمیترساند قشنگ است.
من نه اسب رام کردهام نه سگ، نه گرگ. بچه که بودم گربه داشتم. رام کردن گربه را کم و بیش میدانم. یک بار هم یک یاکریم رام کردم. خیلی بچه بودم. بعدها که بزرگ شدم، یک دورهی طولانی، کفتار رام میکردم. استاد اخلاقم گفته بود برای تادیب نفسم لازم است. راست میگفت. همآن به درد ادب کردن نفس میخورد. کفتار با معیارهای اخلاقی من موجود پستی است. یقینا خوک پیشش موجودی سخت اخلاقی است. نفسش بوی گند میدهد. دندانهایش نه برای خوردن و دریدن که برای خرد کردن استخوان اند. آن وقت با این تواناییش فقط دنبال استخوان مرده میگردد. ذاتا پست است. هیچ وقت ازش در امان نخواهی بود. هر چه بیشتر محبتش کنی احتمال این که پنجه به رویت بکشد بیشتر میشود. سالها در بیابانها کفتار رام کردهام. میدانم چه میگویم. آخر کار هر کفتار و رامکنندهای یکی از این دو تا است؛ یا تو کفتارت را سقط میکنی یا او تو را میدرد. من را که انگار ندریدهاند. جنازههای سقطشدهشان را هم رفیقهاشان خوردند. نه خانی آمد و نه خانی رفت. نه افتخاری، نه آرامشی، نه شوقی، نه انسی. فقط نفسم ادب شد.
۵ نظر:
سلام کورش گرامی
پریروز اومدم اون پایین عیدمبارکی کردم، حالا می بینم ضبط نشده! چراشو نمی دونم
درهرصورت سال نو مبارک
کفتارهای بیرونی را چه کردهای؟؟....ـ
راستی چرا این وبلاگ رو پینگ نمیکنی؟؟؟
سلام
عیدت مبارک ! کورش علیانی دوست داشتنی.
سلام بر آقا کوروش عزيز
فرارسيدن عيد نوروز + بهار طبيعت + ماه ربيع بر شما و خانواده محترم مبارک باشه ان شاء الله... (:
بعله آقا کاملا درک ميکنم، مام بچه بوديم يونيکورن رام ميکردم (حلّ تمرين مثلثاتمون گفته بود)، اونم دردسر هاي خاص خودشو داشت...
ما یک مدت هی آمدیم و رفتیم و یک لنگه پا منتظر شدیم تا بالاخره انگار دق البابتان را برداشته اید برده اید جایی همین نزدیکی علمش کرده اید. به هر حال خوش بگذرد. هم به ما هم به شما.
ارسال یک نظر