۱۳۸۵ اسفند ۱۴, دوشنبه

دیدن واقعیت هنر است

گمان نکنم نیازی باشد که من بگویم، همه می‌دانیم که قوه‌ی محترم قضائیه اگر توانی دارد بهتر است کاری کند که شهرام جزایری و امثال او ناپدید نشوند. دیگران هم اگر توانی دارند بهتر است صرف یافتن آن کسی کنند که می‌گویند آدم مهمی بوده و یک‌باره در ترکیه ناپدید شده است. نه این که بروند سی چهل نفر را بگیرند که اصلا ناپدید شدن هم بلد نیستند و همیشه تابلو و در دست‌رس اند و سقف مطالباتشان هم این است که بتوانند عنداللزوم از هم‌سرشان با دلایل معقول جدا شوند یا مثلا دیه‌شان نصف دیه‌ی من نباشد که در مواردی آقای هاشمی شاهرودی مجبور شود دستور بدهد نصفه‌ی پا در هوای دیه را از بیت‌المال بپردازند.
O
در عین حال گمان نکنم نیازی باشد که بگویم از دی‌شب میل‌باکس من و همه‌ی شما پر شده از بیانیه‌های مرکز فلان و جنبش بهمان و امثالهم که محکوم می‌کنند و قویا محکوم می‌کنند و بدون هیچ مجامله‌ای خواستار هستند و از این حرف‌ها. با عرض معذرت از این که گفتمان من این‌جا ناگهان مردسالارانه می‌شود، آبجی، برو کشکت را بساب. اگر این بیانیه‌ها و محکوم کردن‌هایت کاری می‌کرد الان کل نظام آفرینش را هم زیر و رو کرده بودی. بروید به جای این کارها فکری برای یک کار عملی کنید. می‌گویند ام‌روز برایشان - دست کم برای بعضیشان - قرار صادر می‌کنند و وثیقه لازم است. بروید دنبال وثیقه اگر توانش را دارید. اگر ندارید هم با عرض معذرت همه‌ی بیانیه‌هاتان را بدهید سبزی‌فروش سر کوچه‌تان و یک عموسبزی‌فروش دبش هم برایش بخوانید ببینید دو پر نعنا می‌دهد که با نان و ماستتان بخورید یا نه.

هیچ نظری موجود نیست: