نشانههای محمود
دور و بر سال پنجاه و سه چه تصویرهایی میبینیم؟
گران شدن نفت. آمدن پولی به بودجه که کسی نمیداند چه کارش باید کرد. تغییر در گروه مدیریت برنامه و بودجهی کشور. جایگزین شدن گروه قبلی با آدمهای بلهقربانگویی مانند جمشید آموزگار. علاقهی شاه به انرژی اتمی. انقلاب سفید شاه و ملت. سد سازی. یادمانسازی (برج شهیاد و استادیوم صدهزارنفری). زیاد کردن سرسامآور توان دفاعی و نظامی کشور. علاقهی فرح به فرهنگ و هنر و افزایش بودجههای متمرکز فرهنگی. نمایشهای خندهدار مبنی بر وفاداری عشایر به شاه. حذف، حذف هر که مخالف است یا مخالف هم نیست، اما سرش به تنش میارزد. بحثهای دنبالهدار دربارهی اصلاح و فساد ادارهها. بحثهای بیحاصل و بیمعنا دربارهی رفاه عمومی. افزایش مهاجرت به تهران و شهرهای بزرگ. رسیدن کارگزاران نظام شاهنشاهی به این نتیجه که ایران کشور احزاب نیست و نظام تنها حزب حاکم و اعضای آن را میخواهد؛ تا جایی که شاه رو به دوربین تلویزیون گفت «هر که ناراضی است، گذرنامهاش حاضر است و میتواند بگیرد و برود.»
اینها یقینا نشانههای فساد و ازهمگسیختن یک نظام ناکارآمد است. هر بار با چیزی شبیه یکی از این نشانهها مواجه میشوم، به فکر میروم. اما انگار برای من و مانند من تنها راه ِ بازمانده، فکر کردن در سکوت و انزوا است.
احمدینژاد وعدههای زیادی به مردم داد. یکیش این که وقتی رئیسجمهور شود، حرف نخواهد زد و تنها عمل خواهد کرد. نمیدانم اگر بنا بود حرف بزند و عمل نکند، چه میکرد. گاه دوستی یا آشنایی میپرسد فلان حرفش را شنیدی؟ میگویم نه. واقعا علاقهای به شنیدن حرفهایش ندارم. آنها هم که میشنوم برایم منطق و معنا ندارند. تنها نشانه اند. نشانههای بد. به قول مسیحیهای لبنان «یأتیک العافیة»؛ تندرست باشی.
گران شدن نفت. آمدن پولی به بودجه که کسی نمیداند چه کارش باید کرد. تغییر در گروه مدیریت برنامه و بودجهی کشور. جایگزین شدن گروه قبلی با آدمهای بلهقربانگویی مانند جمشید آموزگار. علاقهی شاه به انرژی اتمی. انقلاب سفید شاه و ملت. سد سازی. یادمانسازی (برج شهیاد و استادیوم صدهزارنفری). زیاد کردن سرسامآور توان دفاعی و نظامی کشور. علاقهی فرح به فرهنگ و هنر و افزایش بودجههای متمرکز فرهنگی. نمایشهای خندهدار مبنی بر وفاداری عشایر به شاه. حذف، حذف هر که مخالف است یا مخالف هم نیست، اما سرش به تنش میارزد. بحثهای دنبالهدار دربارهی اصلاح و فساد ادارهها. بحثهای بیحاصل و بیمعنا دربارهی رفاه عمومی. افزایش مهاجرت به تهران و شهرهای بزرگ. رسیدن کارگزاران نظام شاهنشاهی به این نتیجه که ایران کشور احزاب نیست و نظام تنها حزب حاکم و اعضای آن را میخواهد؛ تا جایی که شاه رو به دوربین تلویزیون گفت «هر که ناراضی است، گذرنامهاش حاضر است و میتواند بگیرد و برود.»
اینها یقینا نشانههای فساد و ازهمگسیختن یک نظام ناکارآمد است. هر بار با چیزی شبیه یکی از این نشانهها مواجه میشوم، به فکر میروم. اما انگار برای من و مانند من تنها راه ِ بازمانده، فکر کردن در سکوت و انزوا است.
احمدینژاد وعدههای زیادی به مردم داد. یکیش این که وقتی رئیسجمهور شود، حرف نخواهد زد و تنها عمل خواهد کرد. نمیدانم اگر بنا بود حرف بزند و عمل نکند، چه میکرد. گاه دوستی یا آشنایی میپرسد فلان حرفش را شنیدی؟ میگویم نه. واقعا علاقهای به شنیدن حرفهایش ندارم. آنها هم که میشنوم برایم منطق و معنا ندارند. تنها نشانه اند. نشانههای بد. به قول مسیحیهای لبنان «یأتیک العافیة»؛ تندرست باشی.
۱ نظر:
حواست چرا نیست آخه، یه حرفای دیگم زد . قرار بود مردوم شهید پرور وضعشون خوب بشه . نفت بیارن سر غذامون . بنده خدا کلی هرفای خوشکل خوشکل دیگم زد
ارسال یک نظر