۱۳۸۵ اسفند ۱, سه‌شنبه

روی حرف من؟

فصلی نانوشته از رمان شاه‌زاده و گدا
شاه‌زاده‌ی قلابی: چی؟ تو داری روی حرف من حرف می‌زنی؟
نگه‌بان از جان گذشته که دی‌شب گول یک روشن‌فکر ترسوی مزور آزادی‌خواه را خورده است: آره!
شاه‌زاده‌ی قلابی: ای‌ول. دمت گرم. به من هم یاد می‌دی؟

هیچ نظری موجود نیست: