بازى با یلدا
این آقاى کامران خان آن سوى دیوار گفته بازى کنیم. از عجایب روزگار این که من را در لیستى گذاشته است که حاج آقا ابطحى و آقاى احمدىنژاد هم در آن لیست هستند؛ انصافا موقعیت خاصى است. نیست؟
اما نهانىهاى من:
1. خیلى سکوت مىکنم. تا حد مرگ. زیاد شده کسى فکر کند آدم مرموزى ام. نیستم. فقط غمگین ام. تا حد مرگ.
2. وقتى سکوت نمىکنم معمولا دارم با کسى شوخى مىکنم. این شوخىها (به گزارش دیگران که من باش موافق نیستم) اول بامزه اند؛ بعد کمکم مىروند روى اعصاپ (با هماین پ)؛ بعد کمکم خیلى هم کـُشنده مىشوند (گفتم که با این گزارش موافق نیستم).
3. از سیگار، واکس، جمعهاى شلوغى که درش سگ صاحبش را نمىشناسد (مهمانىهاى بالاى چهار نفر)، ادا، ریا، شجریان، افشین، بالا رفتن از بلندى به قصد باز پایین آمدن (اصطلاحا بهش مىگویند کوه رفتن)، دختر یا زن زشتى که فکر کند زیبا است، غذاى تند، سرفه، خلط سینه، تخم مرغابى، ملیلهدوزى، آرایشى که پیدا باشد، پاپ مرتد (این لقب یک آقایى است)، نجف دریابندرى و بسى چیز دیگر متنفر ام.
4. سالها دختروفوبیا داشتهام. متاسفانه. آه.
5. عاشق اعتدال، شیرینى، افراط، غذا، تنوع، آرامش، جوانى، زیبایى، آب (در ابعاد استخر و دریا، نه استکان و لیوان)، چایى (در همآن ابعاد)، شیطنت، پلنگ، ماه قلنبه، خوشلباسى پنهان، مدیترانه، نجف دریابندرى و کلى چیز دیگر ام که نمىشود گفت (بخت را ببین).
6. الان دیگر فهمیدهاید که قانونشکن ام. دست کم گهگاه.
7. حافظه ندارم. واقعا ندارم.
8. بچه که بودم (چهار ساله) مىرفتم به دراگاستور نزدیک خانهمان و کتابهاى توى قفسه را برمىداشتم و همآنجا مىنشستم روى زمین و مىخواندم.
9. این یکى را مطمئن ام که نمىدانید؛ خیلى ملیح ام؛ واقعا.
اما آدمهاى بعدى:
مرضیه نیرومند، مجید سعیدى، پدرام صفرى، کیت بلانشت، رضا قائممقامى، عمرى شارون (خانم استون با شما نیستم) و هر کس دیگر که وبلاگ ندارد.
اما نهانىهاى من:
1. خیلى سکوت مىکنم. تا حد مرگ. زیاد شده کسى فکر کند آدم مرموزى ام. نیستم. فقط غمگین ام. تا حد مرگ.
2. وقتى سکوت نمىکنم معمولا دارم با کسى شوخى مىکنم. این شوخىها (به گزارش دیگران که من باش موافق نیستم) اول بامزه اند؛ بعد کمکم مىروند روى اعصاپ (با هماین پ)؛ بعد کمکم خیلى هم کـُشنده مىشوند (گفتم که با این گزارش موافق نیستم).
3. از سیگار، واکس، جمعهاى شلوغى که درش سگ صاحبش را نمىشناسد (مهمانىهاى بالاى چهار نفر)، ادا، ریا، شجریان، افشین، بالا رفتن از بلندى به قصد باز پایین آمدن (اصطلاحا بهش مىگویند کوه رفتن)، دختر یا زن زشتى که فکر کند زیبا است، غذاى تند، سرفه، خلط سینه، تخم مرغابى، ملیلهدوزى، آرایشى که پیدا باشد، پاپ مرتد (این لقب یک آقایى است)، نجف دریابندرى و بسى چیز دیگر متنفر ام.
4. سالها دختروفوبیا داشتهام. متاسفانه. آه.
5. عاشق اعتدال، شیرینى، افراط، غذا، تنوع، آرامش، جوانى، زیبایى، آب (در ابعاد استخر و دریا، نه استکان و لیوان)، چایى (در همآن ابعاد)، شیطنت، پلنگ، ماه قلنبه، خوشلباسى پنهان، مدیترانه، نجف دریابندرى و کلى چیز دیگر ام که نمىشود گفت (بخت را ببین).
6. الان دیگر فهمیدهاید که قانونشکن ام. دست کم گهگاه.
7. حافظه ندارم. واقعا ندارم.
8. بچه که بودم (چهار ساله) مىرفتم به دراگاستور نزدیک خانهمان و کتابهاى توى قفسه را برمىداشتم و همآنجا مىنشستم روى زمین و مىخواندم.
9. این یکى را مطمئن ام که نمىدانید؛ خیلى ملیح ام؛ واقعا.
اما آدمهاى بعدى:
مرضیه نیرومند، مجید سعیدى، پدرام صفرى، کیت بلانشت، رضا قائممقامى، عمرى شارون (خانم استون با شما نیستم) و هر کس دیگر که وبلاگ ندارد.
۷ نظر:
khob aaghaa mersi ke mano da'vat kardi ! nemidoonam chi begam dige !
سلام!خیلی نازه که آدم بدونه وبلاگش عین خونه قمر خانم نیست.ناز نیست؟خلاص!
یه جور بامزه ایه وبلاگِ نیمه خصوصی داشتن!
فقط نمی دونم این وبلاگ صرفاً برای بازی یلدا ساخته شده یا کلاً؟
اینجا هم که نمی نویسید!!!
همش بازی یلدا!
کلا جالب بود.
کلا موفقیت طی کنید.
سلام کورش. منظورت از پاپ مرتد که من نیستم رفیق! ممنون که منم دعوت ردی. دلم برای نوشته هات خیلی تنگ شده بود. ان شاءالله که ادامه بدی و مارو منتظر نذاری.شاد باشی.
انگار رسمه که از دعوت تشکر کنیم ، ولی بی خیال... از دیدن اینکه یکی در مودر کوه رفتن دقیقاً (و خییلی دقیق) مثل من فکر می کنه هیجان زده شدم ، با همون اعتراض تکراری خودم : بریم بالا و خسته بشیم برای اینه برگردیم پایین دوباره؟ هنوز نمی دونم آدمها از نظر روانی چطوری با این قضیه کنار می آن. به هر حال امیدوارم براتون پیش نیاد ولی من دو سال گذشته به خاطر کارم دو تا چهل روز رو کامل کوه نوردی کردم، بیشتر از هر کوه نورد حرفه ای کوه نوردی و صخره نوردی کردم!
بايد اينارو زودتر مي خوندم. اما الانشم خيلي بد نشد :) خوشحالم كه بيشتر باهاتون آشنا شدم.مرسي
ارسال یک نظر