اسرائیل زرد یا عکسهای بیاهمیتی که شاید ندیده باشی
ارتش هم نظر پلیس را تایید میکند. گهگاه چوب به دستهایی را هم میبینید که بعضیشان با نظر پلیس موافق اند (به اینها میگویند هان) و بعضیشان مخالف اند (که به اینها میگویند اویغور یا مسلمان).
هانها در چین اکثریت هستند اما در استان سینکیانگ هانها (در برابر اکثریت مسلمان) اقلیت به شمار میآیند. دولت چین چون از این اقلیت مسلمان خوشش نمیآید به هانها امکانات میدهد و ازشان حمایت میکند که بروند در سینکیانگ ساکن شوند. هانها هم از دولت ممنون هستند و گاهی هم میزنند اویغورها را له میکنند. آخرین بارش دو کارگر اویغور در کارخانه له شدند و وقتی بقیه گفتند اینها چرا له شدند، هانها گفتند شدند که شدند. به درک که شدند.
بعد دعوا شد و اویغورها کمی بلندتر داد زدند و هانها عصبانی شدند. این شکلی:
و وسط آشوب کسی که بیشتر له میشود اقلیتی است که دولت مرکزی دشمن حسابش میکند نه گروه مهاجر پرمدعایی که از حمایت دولت برخوردار اند.
و گاهی کسی هم پیدا میشود و شجاعتش را دارد که مظلومانه فریاد بزند:
و خب شجاعت و فریاد زدن واجب کفایی است. تا وقتی اینها خودشان این کارها را انجام میدهند، دلیلی ندارد دستگاه دیپلماسی ما کاری کند و از خودش چیزی بروز بدهد. بالاخره ما کلی روابط تجاری و کوفت و زهرمار با چین داریم.
۳۷ نظر:
خدا بگویم چهکارت کند. این مدت بهشدت گرفته بودم، و گرفته بودیم، امّا خودم را کنترل کرده بودم و بغضام نشکسته بود. عکسها که نه، آن جملهی آخرت کار را خراب کرد. خدا بگویم چهکارت کند.
I'd like to name another totalitarian state just beside "East Asian Israel" -as you called: the Caucasian Israel -Our brother state, Russia- which treats the Muslim citizens of its autonomous republics even worse than the Chinese one. To Iran's regime, only Palestinians are considered Muslim. So, Chinese and Russian Muslims are nothing, but primitive rioters, in IR's viewpoint.
سلام
ممنون ا زاین طرحی که برای داستان شهادت مسلمانان در چین زدی
من اینو در فیس بوک اشتراک گذاشتم لطفا پاکش نکن یا لینکش رو تغییر نده تا دوستان ببینند
متشکر
نقد سياست يك بام و دو هوا درست است و البته تحليل منصفانه دلايل اين سياست هم باشد چه بهتر.
اما خودتان هم ميدانيد مسئله اسرائيل با آن ابعاد گسترده اش منحصر به فرد است.
Most Uighurs today practice a brand of Islam that is peaceful and tolerant and mixed with the mystical strains of Sufism.http://bit.ly/wwuSC
کورش عزیز سلام
انتظار داشتم در برنامه نقد سریال یوسف، کمتر تعریف و بیشتر نقد شود. بودجه 7 میلیاردی بیت المال را گرفته اند و یک تله تئاتر بی ذوق و کشدار تحویلمان داده اند. آیا یوسف یک صدم مصائب مسیح یا همین امام علی خودمان ارزش دیدن داشت؟
من هم برنامه نقد فیلم یوسف رو دیدم. یک طورایی توی جمع نبودید. البته نه که حواستون نباشه؛ فکر میکنم نظر شما سنخیتی با حرفهای اون آدما نداشت.
این طوری سخته که آدم بخواد حرف بزنه و نظرش رو بگه. مجری بودن تو این شرایط که واقعاً سخته.
طفلکی ماایرانیهاکه برای دیدن تصاویر حماسی خودمون باز هم باید اونها را اول روتوش کنیم تا" چینی" بشه بعد حق داریم به تماشا بگذاریمش .بدون شک 4 سال بعد کلیه کالاهای ایرانی قاچاق محسوب میشن! ارادتمند. (اویغور-خس وخاشاک ).
اینا از ماهم مخ تعطیل ترن، یاده برره افتادم؛
"ها بیاین اعتصاب کنیم، بزنیم شیشه خونه هامون رو بشکنیم"
چند سال پیش این کار رو خنده دار ترین کار می دونستیم، اما حالا شده تمدن‼
----------------
اصولا هنوز یاد نگرفتیم چه جوری اعتراض کنیم، نه ما نه چینی ها
سلام
کوروش عزیز اگر ناراحت نمیشوید میخواستم بپرسم از کجا به این نتیجه گیری قاطع در مورد این وقایع رسیدید؟اصلا نمیخواهم در نگاهتان تشکیک کنم چون من خبر دقیق و جامعی نیافتم(به جز مصاحبه آقای ترقی که نظرشان با شما فرق داشت)میخواستم اگر منبعی دارید که به این موضوع بصورت تحلیلی پرداخته به ما هم معرفی کنید.راستی سوال داشتم مگر شما تریبون این شبها را ندارید چرا از آنجا فریاد نمیزنید؟
http://www.mfa.gov.ir/cms/cms/Tehran/fa/NEW/204883.html
برای میلاد
سلام میلاد جان
چرا عصبانی شوم؟ من البته نتیجهگیریای نکردهام، تقریبا چند تا خبر را با لحن ساده تقل کردهام. خودت هم میتوانی خبرها را مثلا در گوگل نیوز بخوانی. اگر در یوتیوب هم بگردی ویدیوهایی پیدا میکنی که راستش من بیش از چند ثانیهشان را نتوانستم نگاه کنم بس که خشن و غیر انسانی بودند. آقای ترقی هم سالها است از این حرفها میزند. حاصلش هم این است که حتا بین همفکرانش هم کسی محلش نمیگذارد. این هنر نیست که آدم گودرز را به شقایق بچسباند تا موضوعی را توجیه کند. هنر این است که ترس و تزویر را کنار بگذاری و حق را - دست کم تا جایی که میتوانی - بیان کنی و نادیده نگیری.
اما در مورد این شبها. نه! من تریبون اینشبها را ندارم. اینشبها مال من نیست. مال هیچ کس نیست. و من در برخورد با رسانهای که مال شخصیم نیست تا حد امکان با درک و سلیقهی شخصیم تصمیم نمیگیرم و عمل نمیکنم.
به آیت: آقای وزیر امور خارجه زحمت کشیده در تماس تلفنی که احسان اوغلو با او گرفته و در واقع گردنش بار کرده «ضمن ابراز نگرانی» «بر ضرورت ارتباط با مسئولان دولت چين به منظور پيگيري موضوع حمايت از حقوق مسلمانان اين کشور تأکيد نمودند.» خسته نباشند واقعا. این ضرورت هم احتمالا تا سال دیگر به عمل نمیرسد و بعد هم فراموش میشود. واقعا این چیزی است که باید انجام شود؟
جناب آقاي علياني
يادتان كه هست قضيه ي چچن رو؟
زمان سيد گفتگوي تمدن ها بود!
يادم نمي آيد اون موقع صحبتي از چگونگي واكنش به اين موضوع از شما شنيده باشم.
فكر كنم اون موقع منافع ملي برايتان مهم تر بود.
اما من خوشحالم كه سياست، كاري كرده كه انسانيت هم از منافع ملي برايتان مهم تر شود.
اما من هم اون موقع و هم الان از نظام برخورد عدالتخواهانه رو مطالبه مي كنم.
اين خيلي مهمه كه سياست دائر مدار تمام رفتار هاي ما نشود.
مخصوصاً براي كسي كه فرهنگ برايش دغدغه است.
به آیت:
ناشناس بودن و از درون تاریکی تیر به روشنی انداختن کار چندآن سختی نیست. گمان نکنم لازم باشد بشمرم چه کسانی در طول تاریخ از این روش پسندیده استفاده میکردهاند.
این که «یادت نمیآید» یا «فکر میکنی» جوازی نمیشود که این یاد نیامدن و حدس زدنت را در جملهی بعدیت فرض بگیری و قاطع بگویی «سياست، كاري كرده كه انسانيت هم از منافع ملي برايتان مهم تر شود».
از لینکی که در نظر قبلیت گذاشته بودی نیز میزان صداقتت در مطالبهی «برخورد عدالتخواهانه» (و نه عادلانه؟) پیدا است.
والسلام
کامنتی که سر از میل باکس درآورده:
میفرمائید که خوبه جمهوری اسلامی از منافعش بگذره و اعتراض کنه به چین؟ میگین که اگه ایران این کار رو نمیکنه،غلط میکنه داد میزنه در مورد دفاع از مظلمان و مسلمانان جهان؟
چی میگید در مورد کسی که از صداوسیما پول میگیره بعدشم میاد ژست طرفداری از حق میگیره؟
در وبلاگتان نتونستم کامنت بذارم.
علاقه ئئ به مکاتبه ندارم. کمی اگه جرئت دارین خودتون یه جایی تو وبلاگ حرف منو بزنین.
عليكم السلام
آقاي علياني
ناشناس بودن و از درون تاريكي تيري به روشنايي زدن رو نفهميدم.
اگر منظورتان ناشناس بودن من است كه خب من آدمم، انسان، يه بنده خدايي كه متن وبلاگتون براش ايميل شده بود.
آقاي علياني من براي شما احترام زيادي قائلم، كه فقط يكيش به خاطر اينه كه اهل فرهنگين...
آقاي علياني، هميشه "معني" كارهاي ما همان "معنايي" نيست كه از آن انتظار داريم.
شايد معني حرف شماچيز ديگري بود اما معناي سياسي نوشته اتان قابل انكار نيست...
من اون لينك رو نذاشتم براي دفاع از عملكرد دولت بلكه گذاشتم به خاطر اين جملتون:
"دلیلی ندارد دستگاه دیپلماسی ما کاری کند و از خودش چیزی بروز بدهد. بالاخره ما کلی روابط تجاری و کوفت و زهرمار با چین داریم." و اين يعني اينكه شما ماجرا رو براي ما كامل تعريف نكردين...
من هم از دولتم انتظار دارم در مورد اين موضوع هم مانند اغلب موضوعات ديگه توي سياست خارجي اين دولت با عزت و از موضع دفاع از مظلوم با طرف ظالم برخورد كنه.و براي همين هم از شما انتظار دارم اگه طرفدار رفتار عادلانه هستين، اين طرفداري رو به مسلخ سياست نبرين و هميشه موضع عدالتخواهانه ي خودتون رو داشته باشين، هم موقعي كه دارن به دولت انگ ماجراجويي ميزنن و هم موقعي كه دولت ها ي ما شونه ي خودشون رو از تحمل بار اين گونه مسائل خالي كردن.
من براي ابطال حدسم حاظرم...
من كامنت دومم رو براتون گذاشتم تابهتون بگم عدالتخواهي سخت تر از نوشتن يه پست وبلاگه...
انقدر عصبیم که می خوام فریاد بزنم و ...
ولی نمی تونم چون خودم در حالت روحی خیلی بدی قرار دارم و نمی دونم شاید چون سنم کمه ولی چرا باید تلویزیون یه سری فقط بگه غزه و یه سری بیاد به بقیه ی مسلمونها کاری نداشته باشه
ای خدا ادم دیوونه می شه
مدتی نبودم،پایین کشیده بودم کرکره را که هوایی بخورم و کمتر گیج بزنم در سیل ارور های ذهنم.دو پست از شما خواندم،دو پست آخری که غریب شبیه هم اند.
در یک ماهی که گذشت کلی خجالت کشیدم و فراوان عرق ریختم.تا بناگوش سرخ شدن را مثال نمی آورم که تمام باورم از خجالت سرخ شد.
یک جورهایی مسلمانی در ما مرده.نمیدانم چطور و نمیدانم کجا ولی فکر میکنم ایمان و اعتقاداتمان را تاخت زدیم با مصلحت و یا در بهترین حالت مدفونش کردیم زیر ظواهر.
روضه گفتن بلد نیستم و طاقت گریزهای آخر منبر را هم ندارم پس بی خیال دریدن دوباره زخم های روی دلم می شوم.
کم طاقت شده ایم،شرمنده.
احتمالا غیرت مسلمانی مان را هم لای قرآن سر تاقچه گذاشته ایم که حفظ شود انشا الله.
قدیم تر ها اینجور مواقع ماستمالی اش میکردیم با "الخیر فی ما وقع".به قول اداره جاتی ها"عطف به ماسبق"، خیر است انشا الله.
سلام،
این مطالب رو دیدم و کمی مأیوس شدم.
خود قیاس کنید:
مظلومیت مسلمانان سین کیانگ و موجسواری ایالات متحده
این اتفاقات اخیر چگونه رخ داد؟ دو زن کارگر در یک کارخانه از نژاد هان، از تجاوز دو همکار مرد از نژاد ایغوری خبر می دهند. این ماجرا به درگیریهای دو طرف کشیده میشود. در درگیریها دو نفر از ایغورها کشته میشوند. پلیس هم گزارش درستی نمیدهد و لذا تظاهراتی از سوی ایغورها رخ میدهد. در جوابش هم هانها نیز تظاهرات میکنند و درگیری میشود. و بعد چندین روز پلیس وارد میشود که متأسفانه این کشتار رخ میدهد.
و تعجبتان وقتی بیشتر میشود که آمار کشته شدهها را میبینید:
184 نفر، تلفات درگیریهای غرب چین
137 تن از قربانیان درگیریها در شهر ارومچی در استان شینجیانگ چین، از گروه نژادی «هان» و 45 مرد و زن دیگر از نژاد اویغور كه اقلیت مسلمان در غرب چین هستند، بودهاند. یك تن از كشته شدگان متعلق به گروه نژادی مسلمان «هوی» است.
و باز هم تعجبتان بیشتر خواهد شد اگر بدانید که بیشتر این آشغالهای چینی، توسط شرکتهایی تولید میشوند که صاحبشان توی آمریکا دارد حالش را میبرد و به ریش من و شما و اویغورها و ... میخندد.
حالا دوباره متن شما را میخوانم:
هانها در چین اکثریت هستند اما در استان سینکیانگ هانها (در برابر اکثریت مسلمان) اقلیت به شمار میآیند. دولت چین چون از این اقلیت مسلمان خوشش نمیآید به هانها امکانات میدهد و ازشان حمایت میکند که بروند در سینکیانگ ساکن شوند. هانها هم از دولت ممنون هستند و گاهی هم میزنند اویغورها را له میکنند. آخرین بارش دو کارگر اویغور در کارخانه له شدند و وقتی بقیه گفتند اینها چرا له شدند، هانها گفتند شدند که شدند. به درک که شدند...
بله آقای حسین بی نام و نشان من واقعا تعجب می کنم. از وقاحت و شرمی آدم کش های چینی و نیز از دلقک های تبلیغاتچی شان تعجب می کنم.
باز هم یکی دیگر از این شجاعان بی نام و نشان که احساس وظیفه ی شرعی می کند که آدم کشی چینی ها را به هر روش که شده توجیه کند.
وقتی دلقک های چینی روی سعید الصحاف را سفید می کنند و هشتصد کشته را صد و هشتاد و چهار نفر قلم داد می کنند طبیعی است که بعدش کشته های هان را بیش تر بشمرند. فقط نمی فهمم چرا باید آدمی اسمش حسین باشد اما خودش را بکشد تا قتل مسلمانان را به دست یک گروه مسلح بی رحم و خبیث توجیه کند. در مورد تجاوز هم، خوب است یک نفر پیدا شود و بگوید سند این مدعای مسخره چیست.
سلام خیلی متاثر کنندس ولی این مساله با مساله اسراییل فرق داره چون حرف اسراییل از نیل تا فراته و مساله همه دنیای اسلامه ولی در کل گفتمان امام اینه که ما شریک غم همه مظلومهای عالمیم
سلام
آقاي علياني من شما را تا حدودي ميشناسم البته سالهاست از نزديك ملاقاتي نداشتهايم. براي من كمي عجيب است كه شخصيت آرام و متين مجري «اين شبها» در پاسخ به كامنتهاي اعتراضي اول يك ضربه به شخصيت نويسنده ميزند و بعد احتمالا پاسخي محتوايي ارائه ميكند.
چه ميشد اگر شما پاسخهايتان را صرف نظر از تحليلي كه نسبت به شخصيت معترضين در ذهن داريد منتشر ميكرديد؟ آيا اين با شخصيت فرهنگي شما متناسب تر نبود؟
به هر حال كشتار يك قوم مسلمان در سرزمين كفر موضوعي است كه ميتواند با انگيزههاي گوناگوني پيگيري شود. اگر شما از آن دسته نويسندگاني بوديد كه همه اين سنخ جنايات را مورد توجه قرار ميداديد، كسي در نيت واقعي شما ترديد نميكرد. اما شما از ميان اين همه جنايت يكي را برگزيدهايد و بر روي آن مانور ميدهيد، خوب اين بذر ترديد(اصطلاح خطيب محترم جمعه) را در دلها ميافشاند، به ويژه كه اين روزها شعار «مرگ بر چين» رنگ سبز گرفته است.
اين شواهد دليل قطعي براي هيچ قضاوتي نيست، اما ذهن ها را به سمت و سويي خاص ميكشاند.
خواهش ميكنم مرا متهم نكنيد، اگر اين پيام را بيادبانه و غيرمنصفانه انگاشتيد تنها از انتشار آن صرفنظر كنيد، اين بهتر از آن است كه آبروي مجازي مرا ببريد(البته اگر آبرويي داشته باشم).
فرید عزیز سلام
من شما را نمی شناسم
اما در گفتارتان هم شباهتی به گفتار آن دوستان نمی بینم. بیا فارغ از آنان با هم حرف بزنیم.
من «از آن دسته نویسندگان» که گفتی و از هیچ «دسته» دیگری نیستم. یک نفر آدم ام. در یوم الحساب هم بار یک نفر را خواهم کشید. اما در مورد توجه من به این کشتار خاص. از خودت می پرسم؛ تو سال گذشته گفتارهای من درباره ی غزه را در تلویزیون ندیدی؟ آن گفتارها به پیش نهاد من و کاملا با ابتکار شخصی من به برنامه آمد. تنها انتظاری که تلویزیون از من داشت این بود که یک شب - و تنها یک شب - دو دقیقه تسلیت بگویم و تمام. اما من این را کافی نمی دانستم و آن برنامه را پیش نهاد و اجرا کردم. بعدش هم به خاطر این کارم تهدید شدم بارها. چند سالی هم هست که جان آدم شده نقل و نبات. تهدید به مرگ هم کردند. حالا چرا دوستانی که تمام این جزئیات را می دانند ترجیح می دهند به روی خودشان نیاورند و بروند در وبلاگشان من را متهم کنند به این که در مورد غزه سکوت کرده ام؟ خدا عالم است. من به خودم حق می دهم اسم این کار را بگذارم ناجوانمردی. شما را البته چون نمی شناسم و پرخاش و بی انصافی در شما نمی بینم متهم نمی کنم.
درباره ی نیت واقعی و تردید و این حرف ها، من آدمی شناخته و معلوم هستم با سابقه ی معلوم و مردم به خودشان حق می دهند نیت من را - بی رعایت حداقلی از انصاف و مانند آن - حدس بزنند. و حتا از ناپیدا بودن سابقه و جایگاهشان استفاده کنند و با من تند شوند و توبیخم کنند. در چنین فضایی من حق ندارم به این هجوم نامتعارف و ناشناخته بودنشان دست کم اشاره کنم؟ کار بدی است گفتن این حقیقت که آنان در تاریکی می نشینند و به روشنی تیر می اندازند؟
من از میان این همه جنایت نه چین را برگزیده ام، نه رویش مانور می دهم. همین دیشب هم در برنامه گفتم همه جای جهان چنین است. همان شب اول هم کنار چین به یمن اشاره کردم و دیشب هم به فلسطین. این برگزیدن نیست. گفتن گوشه ای از جنایات وحشیانه ی این روزهای چین هم هر اسمی داشته باشد اسمش مانور کردن نیست. هست؟
اما این که شعار مرگ بر چین رنگ سبز گرفته یا صورتی یا زرد به من چه دخلی دارد؟ من در انتخابات موضعم مشخص بود و اکنون هم انتخابات تمام شده است. حالا اگر سبزها صبح به صبح به پدرشان گفتند سلام من باید جهت اعلام برائت از آن ها صبح به صبح به پدرم بی ادبی کنم؟ سبز یا صورتی یا شنگرفی یا هر رنگ دیگر. «من قتل نفسا بغیر حق» را مگر به نام گروه سیاسی خاصی سند زده اند؟ گمان نمی کنی از ساکت ها باید بپرسی چه شده که ساکت مانده اند؟ دیشب هم در برنامه گفتم. به آوینی هم می گفتند تو داری خلاف مواضع وزارت خارجه درباره ی بوسنی عمل می کنی. همان وقت هم می گفتند که از مسلمانان بوسنی آمریکا حمایت می کند پس شما سکوت کنید. حالا هم همان وضع است. من نه کارمند وزارت خارجه هستم نه از این که جایی آمریکا پا توی کفش من کند می ترسم و پس می کشم. دفاع از مظلوم - خاصه مسلمان - کار من است. مال من است. وزارت خارجه هم خادم ملت است نه سرورشان.
پیامت نه بی ادبانه بود نه غیرمنصفانه. و یادت باشد که آبروی آدم ها دست خدا است و خدا هم اغلب این را منوط به اعمال خودمان می کند. کسی که اخلاقی و منصف رفتار می کند و می گوید، نباید از حرف دیگران بترسد، در نهایت اگر هم بخواهند بعید است بتوانند آبروی او را ببرند.
سربلند باشی
سلام آقاي علياني
از اينكه نوشته كوتاه مرا شايستهي جوابي مفصل دانستيد سپاسگزارم. از سال 70 با شما آشنا شدم و در زمان دانشجويي هم كمابيش با فعاليتهاي فرهنگيتان آشنا بودم. ميدانم كارگزار جريانهاي سياسي نيستيد و بر اساس انديشه خودتان مشي ميكنيد. اما به طور مثال عرض ميكنم ماجراي كشته شدن زن محجبه مصري بيش از اين واقعه رنگ ديني داشت ولي كمتر مورد توجه شما واقع شد. البته شايد با توجه به حجم عظيم فعاليت رسانه ملي نياز به فعاليت بيشتر احساس نكرديد. در مثال ديگر، كشتار و محاصره طولاني مدت شيعيان پاكستان چون مورد توجه رسانههاي بين المللي واقع نشده متاسفانه در بايكوت خبري باقي مانده و من به جهت همنشيني با طلاب پاكستاني از شدت و گسنردگي آن مطلع شدهام و حتي رسانه ملي هم در حد يك خبر عادي به آن پرداخته است. محروميت اين شيعيان به حدي است كه كمتر تصوير و فيلمي از مظلوميت ايشان در فضاي مجازي يافت ميشود.
بنده بر اين باورم برخي تنشهايي كه زواياي مذهبي دارد بيشتر صبغه قومي دارد. مانند آنچه در كردستان خودمان در زماني نه چندان دور شاهد بوديم. حتي بسياري از مسايل استان سيستان ريشههاي قومي دارد كه البته با اختلاف مذهبي تشديد شده است. من هيچ گاه فرصت حضور در چين نداشتهام و بعيد ميدانم دولت چين به راحتي اجازه حضور بيگانگان در استان سين گيانگ را بدهد، اما احتمال ميدهم اين اختلاف قومي باشد و البته در اين گونه اختلافات همه دولتها منافع كلان ملي را ترجيح ميدهند، و در اين موارد معمولا قوم اكثريت وضعيت برتر پيدا ميكند.
از اينكه نگران سلامت مسلمانان چين هستيد خشنودم ولي اميدوارم لحن محبت آميزتان را از منتقدان تندخويتان نيز دريغ نفرماييد.
فرید جان باز هم سلام
ممنون از حسن نظرت. در مورد خانم مروه دلایلی دارم که نمیتوانم اظهار کنم. گمان کنم با دنبال کردن خبر در مراجع گوناگون خودت بتوانی دلایلم را حدس بزنی. مجمل این که نه تایید این جریان را درست میدانم نه تکذیبش را.
در مورد شیعیان پاکستان، مهمترین دلیل بیخبری خود من از کم و کیف واقعه بوده است.
در مورد تحلیلت از قومیت و مذهب دست کم در مصادیق چندآن با هم موافق نیستیم. در عین حال «من قتل نفسا بغیر حق» اشاره ای به دلیل قتل نمیکند. حتا قتل قومی نیز در این مقوله میگنجد.
بر خلاف تصورت سینکیانگ استانی توریستپذیر است و با گشتن در اینترنت میتوانی عکسهای توریستها را از زندگی این مردم پیدا کنی که اتفاقا بسیار گویای روحیه و طرز زندگی آنان است. اما قومی بودن اختلاف حرف مبهمی است. دولت چین این خاک را کمتر از یک قرن پیش تصرف کرده و اسمش را عوض کرده و حالا دارد - علی رغم این که این استان طبق قوانین خودشان خودمختار است - با زور بافت قومی آن را تغییر می دهد. مگر اسرائیل چه کرده است؟ به زور اشغال کرده، اسم عوض کرده، بافت قومی عوض کرده و کشتار میکند. نه؟
اما لحن. مشکل من تندخویی یا نرمخویی منتقدان نیست. مشکل جای دیگری است. هجوم سازمانیافته را خوب میشناسم و حاضر نیستم در برابرش کوتاه بیایم و باج بدهم یا خودم را به نفهمیدن بزنم. ان شاء الله بعدها که اوضاع آرام تر شد حرف های ناگفتهی بسیاری را خواهم گفت. البته اگر حوصله ای هم برایم باقی بماند.
به نظر شما هرکس که مسلمان بود و کشته شد باید ما از اون حمایت کنیم؟ هرچند مظلوم نباشد؟
قضیه حضرت موسی علیه السلام و اون فرد بنی اسرائیلی رو که یادتون هست؟ همون که حضرت موسی علیه السلام در حمایت از اون مشتی نثار طرفش کرد و بعد پشیمان شد و استغفار کرد...
در ضمن این لینک ها شاید برای شما جالب باشند...
اینجا
اینجا
اینجا
سلام
دعوتی به رسم آفتاب
تلواسه آب را در شبهای مهتاب دیده ای؟ جذر و مد آب را می گویم... هیچ اندیشیده ای که چرا به یک غمزه قمر بحر مجنون می شود و در امتداد ساحل مد می کند؟... هیچ دانسته ای که چرا بعد از این همه سال هنوز جذبه ماهتاب آشوبگر آرامش آب است؟... هیچ پرسیده ای که چرا تصویر ماه در خواب آب می شکند؟
آقا یا خانم عبد
دوست بی نام و نشان
قضیه اصلا دینی نیست. امیر مومنان نگران خلخال پای یک زن یهودی - و نه حتا نصرانی - بود.
دارند آدم میکشند. مشکلشان هم با این آدمها این است که مسلمان اند. آدمهایی که هیچ جرم و گناهی هم نکردهاند. ذهن اگر بیمار نباشد چرا باید بین این ماجرا و ماجرای موسی شباهتی ببیند؟
اصلا مسلمان نه. بتپرست. چرا باید بیدلیل به خانهها و مغازههاشان حمله کنند و در خیابان بکشندشان؟
چرا شما مسلمانها را مجرم میبینی؟ چه کردهاند؟ این نگاه افراطی عبدالچین بیمار نیست؟
ربیعه قدیر را نمیشناسید، حتا اسمش را هم درست بلد نیستید و هی لینکش را برای من میفرستید. ربیعه کی است؟ یک کمونیست سابق که در سینکیانگ عضو بلندپایهی حزب بوده است. موجودی شبیه محسن سازگارا. ربیعه چه ربطی به مردمی که در خیابانها کشته میشوند دارد؟ مگر مسعود رجوی و رضا پهلوی نمایندهی مردم ایران هستند؟ مگر جرم آنها را به پای مردم ما مینویسند که شما جرم - که نه، حماقت و جبن - ربیعه را به پای مردم کاشغر مینویسید؟
روراست بگویم. کمی وجدان داشته باشید. کمی به آخرت فکر کنید. اگر هم دین ندارید دست کم آزادمرد باشید. کسی که کشتن انسانهای بیگناه را توجیه میکند قطعا از دایرهی انسانیت دور افتاده است.
آقا یا خانم mrm
من که متوجه حرفت نمیشوم. اشتباه نیامدهای؟
سلام آقای علیانی
آمدیم سلامی عرض کنیم ...
من آشغال خر نیستم. آشغال هیچ وقت نمی خرم. چینی یا غیر چینی
سلام
سید محمد ساجدی هستم نه بازیچه فکر ودست هر بی سروپایی
از زیر بته هم وارد فضای مجازی نشدم!
بلکه چند دقیقه ای وقت گذاشتم و با وساطت بزرگ سرورانی چون (گوگل) شرفیاب شدم. ولی اگر بازهم شک در بی سروپایی ام دارید ، عصبانی نشده ، اتهام نزنید فقط از آرش ...(رفیق خودتون) بپرسید.
(سید محمد ساجدی) شناسه هویت حقیقی منه نه عنوان (یوزرنیم)و(پسورد)این ساحت مجازی حال بهمزن!
اما...
1-از نمایشگاه تصویری همراه بازیرنویسی که ترتیب داده بودین خدا راضی باشه ما چه کاره ایم که نظر بدیم.
2-اون آقای نسبتا کچلی که داره با رئیس دستگاه دیپلماسی کشور سازنده جنسهای آشغال و... دست میده همون حاج آقا متکی خودمونه
اینو گفتم از باب جواب اخروی و این حرفا...
3-پدر خوبی دارم که هر بار باهاش سر هر چیزی بحث میکنم ناراحتیشو به بار میارم و بابام بهم میگه: [اسرار داری فهمتو حق جابزنی.]
اینو بابام بهم میگه ، اسم بابام (سید
داود).
باور ندارید از آرش ...(رفیق خودتون) بپرسید.
خداحافظ
جناب كوروش خان علياني
درسته كه رسول الله (ص) فرموده اند اطلبوا العلم ولو بالصين. ولي معنيش اين نيست كه سرمان را توي برف بكنيم و وانمود كنيم كه انگار نه انگار در ايران خبري هست!
براي اينكه يك وقت من را هم به بي نام و نشاني متهم نكنيد بگويم كه حامد ميهندوست هستم و نزديكهاي مدرسه شما و علي آقاي درستكار و خانة استادتان حداد مي نشينم (عادلش را نمينويسم چون ... ميدانيد ديگر). و برنامه شما را هم حتي المقدور نگاه ميكنم. و برادر شهيد هم هستم. و مدتها كار اجرايي در يكي از وزارتخانه هاي امور اجتماعي كرده ام. و الان هم معلم ام. و ... ديگر چه بگويم تا متهمم نكنيد؟
مدرسهی من و علی درستکار؟
من و علی درستکار فقط در برنامهی اینشبها با هم بودهایم، نه جایی دیگر.
ربط اطلبوا العلم را هم به بقیهی ماجرا نفهمیدم.
هیچ وقت هم شاگرد کلاس و درس دکتر حداد نبوده ام.
ممنون که برنامه را نگاه میکنی.
کسی متهمت نمیکند. دست کم بابت اینها که اینجا نوشتی من اتهامی ندارم که به تو بزنم. آسوده باش و غم ندار.
سلام
خيلي از دوستان از كشور هاي مسلماني اسم بردند كه ايران از اونها در مقابل ظلمي كه بهشون شده حمايت كرده يا نكرده. بذاريد من هم از يكي از كشورهاي مسلماني بگم كه اسمش نيومد.
الف ها با حمايت ب ها به خاك ج ها حمله كردند.(عصبي نشيد.ميگم اين الفبا ها كيا هستند)
مردان و زنان و كودكان بسياري را كشتند. (بي جرم و بي جنايت...)
مساجد را ويران و تبديل به خوكداني كردند. مدارس را ويران كردند. مردم مسلمان و شيعه را بي خانمان كردند و اكنون اين غصبه را كشور خود ميدانند.
الف: ارمني هايي كه پس از فروپاشي شوروي سابق قصد استقلال داشتند.
ب: شوروي يا همون روسيه الآنه خودمون تو اون زمان
ج: قراباغ، قسمتي از خاك جمهوري آذربايجان
در اين ميان موضع گيري ايران در مقابل كشتار مردم مسلمان و شيعه اون سرزمين چي بود؟؟
اصلا چرا موضوع رو مسلمون غير مسلمون مي كنيم؟ مگه اونا انسان نبودن؟ مگه اونا حق زندگي تو خاك خودشونو نداشتن؟
تنها ايران نبود كه از آذربايجان حمايت نكرد. خيلي از كشور هاي اسلامي هم سكوت كردن.
به فرض كه مسئله اويغورها تجزيه طلبي است. مگه امام حسين نگفته اگه دين نداريد آزادمرد باشيد؟ ببينم اگه به شما ظلمي بشه (چه مسلمون باشيد چه نباشيد)اعتراض نم كنيد؟مقابلشون نمي ايستيد؟
بابا كشورشونو اومدن غصب كردن حالا مي خوان پسش بگيرن.
اي دولت كريمه سرگذشت دولت هاي قبل از خودت رو نگاه كن ببين چندبار همين روسيه دست دوستي داده، نمك خورده نمكدون شكسته.
ما شديم بازار مصرف چين و اونوقت اونا چي بهمون دادن؟ حمايت از ما در مقابل آمريكا و غرب؟ كجا بود اين چيني كه زمان انقلاب و دفاع مقدس مردم با قدرت خودشون با اتحاد با خدا مقابل همه دولتهاي غربي وايستاد؟ بهتره به جاي حمايت از چين، با مردم خودمون متحد بشيم.
(آخر از همه شرمنده قصد من توهين به ارمني هاي گل گلاب نبود.)
خب بله آقای علیانی... وقتی آدم در رسانهی «غیرملی» مجری برنامهی زنده میشه، باید هم به جای اسرائیلیهای وطنی از اسرائیلیهای چینی بنویسه. و دو تا گوشه و کنایهی بیخطر هم بزند که «فکر» کند در برابر ظلم سکوت نکرده. یک زمانی با ذوق و شوق به وبلاگ شما سر میزدم. آن موقع که در نقد حجاب اجباری مینوشتی. نقد حالای شما به حکومت چیست؟ باری... من آدم چندان مذهبیای نیستم. اما این گفته رو بسیار دوست میدارم. عن الحسین (علیه السلام): «أيها الناس إن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: من رأى سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناكثاً لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (صلى الله عليه وآله) يعمل في عباد الله بالإثم والعدوان، فلم يغير عليه بفعل ولا قول كان حقاً على الله أن يدخله مدخله.» کمترین ابراز مخالفت، عدم همکاریست. همین هم از دست شما بر نیامد؟ آن هم با برنامهای که خودت بهتر از من فقر محتوایش را و فقر مهمانانش را میدانی.
ارسال یک نظر