۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

مرگ غم‌ناک وسوسه‌ی شیطانی

حمید سمندریان از آن آدم‌هایی است که حق دارد گردنش را بالا بگیرد و ادعایش شود و این جور آدم‌ها البته خیلی کم اند. کارش بیش‌تر تئاتر است. اما فیلمی هم ساخته است که در سال 1369 روی پرده بردندش؛ تمام وسوسه‌های زمین. رضا کیانیان و هما روستا (هم‌سر حمید سمندریان) نقش‌های اصلی را بازی می‌کردند. داستانْ داستان دکتر سنجر (کیانیان) بود که دکتر شده بود و به شهرش برگشته بود طبابت کند. دخترعمویش ماه‌بانو (هما روستا) هم‌آن‌جا طبابت گیاهی می‌کرد و امیدوار بود سنجر کارهایی برای مردم کند که از او ساخته نیست. اما روزگار ناموافق و وسوسه‌های شیطانی راننده‌ی سنجر نگذاشت و راه‌ها از هم جدا شد و شد آن‌چه نباید می‌شد. در سال 69 من نه اسم سمندریان را شنفته بودم نه رضا کیانیان نه هما روستا. فیلم خیلی عجیب و تاثیرگذار بود.
یک صحنه را خیلی روشن یادم است. سنجر تکانی خورده بود و انگار فهمیده بود که ریگی به کفش راننده است که دارد وسوسه‌اش می‌کند و راهش می‌برد و انسانیتش را می‌گیرد. سنجر و راننده ایستاده بودند توی حیاط کنار عمارت و راننده داشت - هم‌این‌طور که به دیوار تکیه داده بود - یک بشقاب پلو و خورش را تند تند می‌خورد و سنجر نگاهش می‌کرد. ناگهان سنجر آشفته و عصبی از راننده پرسید «کی هستی تو؟» و من منتظر بودم که راننده لو برود یا دست‌پاچه شود. اما فقط قاشق را از دهانش درآورد و توی بشقاب گذاشت و خیلی ناامید به سنجر نگاه کرد و گفت «من؟ یه بی‌پدرمادر بدبخت که به تو پناه آورده.»
و آن‌قدر طبیعی و مستاصل این را گفت که سنجر پشیمان شد و خجالت کشید و هر تصور شیطان‌انگارانه‌ای را از خودش دور کرد. حالا آن شیطان توانا - احمد آقالو - در خانه‌اش مرده. سرطان داشته و کاری نمی‌توانسته‌اند برایش بکنند و سخت بوده و بالاخره تمام کرده. و من آن‌قدر از درگذشت این شیطان غم‌گین ام که حد ندارد.

۳ نظر:

nasrin گفت...

بي ادعاي خوب...

philosophos گفت...

سلام جناب علیانی
دخل انباری تان را درآوردم !!!
لذت بردم.
سپاس.
.

sanaa گفت...

سن ما قد نمی دهد به این چیزها!
ولی یک بار چنان قشنگ با لهجه ی کرمانشاهی حرف می زد که همه کلی خندیدم!همین!