۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

یک کتاب نازنین


ام‌روز دوستی کتابی برایم آورد که می‌دانست دوست دارم. راستش اسم کتاب خیلی هم آدم را تحریک نمی‌کند؛ عرفان پس از مدرنیته. نویسنده مرد نازنینی است که قبلا هم ازش حرف زده‌ام و آخر نیاموختم نامش را چه طور تلفظ کنم؛ Don Cupitt.
البته بر خلاف نام کتاب عنوان فصل چهار دیوانه‌کننده بود؛ عرفان نوعی نوشتن است.
و چند جمله از آخرین پاراگراف کتاب:
«هر چه نمادگرایی دینی ما سبک‌تر و مبهم‌تر باشد، بیان احساس دینی ما خالص‌تر و پرشورتر می‌شود. میشل فوکو، در سال 1966 در مطالب پایانی کتاب خود به نام کلمات و چیزها، به نحو ترسناکی نسبت به «مرگ انسان» هشدار می‌دهد. اکنون، آن مرگ به وقوع پیوسته است، و من این دیدگاه را مطرح کردم که می‌توان آن را به مثابه نوعی آزادی دینی و آزادی عاطفی تجربه کرد. جهان می‌گذرد، به دنبال مرگ خدا مرگ انسان می‌آید؛ راست جدید بیش از پیش تندخوتر و انعطاف‌ناپذیرتر می‌شود و برخی از ما به جد درمی‌یابیم که قلب‌هایمان گرم‌تر و ایمانمان قوی‌تر می‌شود.»
این هم چند لینک که شاید دیدنشان خوب باشد:
صفحه‌ی کتاب در سایت ناشر: +
صفحه‌ی کتاب در آمازون: +
معرفی کتاب در وبلاگ یک کتاب‌فروش و نویسنده: +
صفحه‌ی نویسنده در ویکیپدیا: +
سایت نویسنده: +
باز هم معرفی کتاب: +

۱ نظر:

پ گفت...

با اعتماد به چیزی که این‌جا شنیده‌ام، تلفظ می‌شود: دان کیوپیت.

«دریای ایمان» را با ترجمه‌ی حسن کامشاد خوانده بودم و دوست داشته بودم... ممنون از معرفی.