دولت نهم و جنگهای آب و غذا
در عالم معاصر جنگ برای ایدئولوژی، اغلب از سر سیری شکم است و گرسنگی و تشنگی در راه اند تا ببینیم که جنگ برای زنده ماندن تا چه حد تلخ و واقعی است. بعد از هشدارهای آنها که به نوعی مسئولان جهانی هستند، و هشدار تولیدکنندگان برنج که با بالاترین ظرفیت خود هم نمیتوانند تقاضا را برآورند و افزایش قیمت برنج از دستشان خارج است، دستور مقامات اندونزی مبنی بر ممنوعیت صادرات برنج هشدار دیگری است که جنگهای گرسنگی در راه اند.
منابع آب نیز مانند منابع غذا محدود اند و ما در کشوری زندگی میکنیم که آب اصفهانش با نفت توی لولهها هست – البته اگر باشد – و وزیر نیرویش میخواهد مردم نماز باران بخوانند و – باز خدا را شکر که کسی مثل امام جمعهی بندرعباس پیدا میشود که بگوید خودت برو نماز باران بخوان – زمینهای شالیکاریش را خشکاندهاند که ویلا و خانه بسازند و کسی ککش هم نمیگزد. از گل و شکلات گرفته تا سیب و پرتقال و حتا بادمجان وارد میکنیم و نمیفهمیم که غذا کالای استراتژیک است و نمیتوان تنها بر اساس عرضه و تقاضا و با معیارهای آدام اسمیتی دربارهاش تصمیم گرفت.
در طول جنگ اول جهانی و پس از آن جمعیت ایران بی این که در جنگ شرکت داشته باشد نصف شد. نیمی از مردم این کشور بی صدا در گرسنگی مردند. دولت بی کفایت مرکزی هم عین خیالش نبود. ظاهرا در دربخانه غذا کم نبوده است.
حالا اما دولت خوبی داریم. اول کار همین آقای وزیر کشور بود، همین که حالا دیگر بد و اخ و پیف شده است و بنا است برود، عدهای تروریست جادهای را در نزدیکی کرمان بستند و مردم را گرفتند و کشتند، آقای وزیر کشور در مصاحبهی تلویزیونیش گفت این کار مهمی نیست و همیشه هر کس میتواند چنین کاری کند. هیچ کس پیدا نشد بگوید پس تو چه کاره ای؟ ظاهرا دولت نهم مسئول امنیت مردم در جادهها و شهرها و خانهها نیست و تنها وظیفه دارد لباسهایی را که خانمها میخرند، بگردد مبادا لباس زیر یا لباس شب بدننما خریده باشند یا چک کند ببیند جوراب پوشیدهاند یا نه.
این دولت وظیفهای هم در قبال غذا ندارد، الا این که اجازه و سوبسید بدهد که همه چیز وارد کنند. وظیفهای هم در مورد آب ندارد، الا این که دستور بدهد که مردم نماز باران بخوانند.
این دولت همان طور که آقای صفار گفت تعهدی به رشد – قرتیبازیهایی – مثل سینما هم ندارد. تعهدی به کنترل تورم هم ندارد و تنها کاری که از رئیس جمهورش برمیآید این است که به وزیر مسکنش بتوپد که کاری بکن، یا برود این طرف و آن طرف و در سخنرانیهایش قصههای پلیسی بگوید دربارهی این که چه طور یک عده در یک سونا جمع میشوند و قیمت مسکن را بالا میبرند.
این دولت تعهدی به صداقت هم ندارد. همه دیدید که در برنامهی خبری ساعت هشت و نیم شب، دو مصاحبه از سخنگوی دولت پخش کردند که در اولی دروغی واضح میگفت و به خبرنگاران میگفت خبر تغییر وزرا دروغ سیزده است و در دومی باز دروغی واضحتر میگفت که اصلا عبارت دروغ سیزده را هرگز در صحبتهایش به کار نبرده است.
البته این دولت افتخارات هستهایای دارد که میتواند هر هفته برایشان جشن بگیرد. این افتخارات به جای خود، جنگهای آب و غذا در راه اند، در این جنگها انرژی هستهای که هیچ، حتا بمب هستهای هم کاری از پیش نخواهد برد.
منابع آب نیز مانند منابع غذا محدود اند و ما در کشوری زندگی میکنیم که آب اصفهانش با نفت توی لولهها هست – البته اگر باشد – و وزیر نیرویش میخواهد مردم نماز باران بخوانند و – باز خدا را شکر که کسی مثل امام جمعهی بندرعباس پیدا میشود که بگوید خودت برو نماز باران بخوان – زمینهای شالیکاریش را خشکاندهاند که ویلا و خانه بسازند و کسی ککش هم نمیگزد. از گل و شکلات گرفته تا سیب و پرتقال و حتا بادمجان وارد میکنیم و نمیفهمیم که غذا کالای استراتژیک است و نمیتوان تنها بر اساس عرضه و تقاضا و با معیارهای آدام اسمیتی دربارهاش تصمیم گرفت.
در طول جنگ اول جهانی و پس از آن جمعیت ایران بی این که در جنگ شرکت داشته باشد نصف شد. نیمی از مردم این کشور بی صدا در گرسنگی مردند. دولت بی کفایت مرکزی هم عین خیالش نبود. ظاهرا در دربخانه غذا کم نبوده است.
حالا اما دولت خوبی داریم. اول کار همین آقای وزیر کشور بود، همین که حالا دیگر بد و اخ و پیف شده است و بنا است برود، عدهای تروریست جادهای را در نزدیکی کرمان بستند و مردم را گرفتند و کشتند، آقای وزیر کشور در مصاحبهی تلویزیونیش گفت این کار مهمی نیست و همیشه هر کس میتواند چنین کاری کند. هیچ کس پیدا نشد بگوید پس تو چه کاره ای؟ ظاهرا دولت نهم مسئول امنیت مردم در جادهها و شهرها و خانهها نیست و تنها وظیفه دارد لباسهایی را که خانمها میخرند، بگردد مبادا لباس زیر یا لباس شب بدننما خریده باشند یا چک کند ببیند جوراب پوشیدهاند یا نه.
این دولت وظیفهای هم در قبال غذا ندارد، الا این که اجازه و سوبسید بدهد که همه چیز وارد کنند. وظیفهای هم در مورد آب ندارد، الا این که دستور بدهد که مردم نماز باران بخوانند.
این دولت همان طور که آقای صفار گفت تعهدی به رشد – قرتیبازیهایی – مثل سینما هم ندارد. تعهدی به کنترل تورم هم ندارد و تنها کاری که از رئیس جمهورش برمیآید این است که به وزیر مسکنش بتوپد که کاری بکن، یا برود این طرف و آن طرف و در سخنرانیهایش قصههای پلیسی بگوید دربارهی این که چه طور یک عده در یک سونا جمع میشوند و قیمت مسکن را بالا میبرند.
این دولت تعهدی به صداقت هم ندارد. همه دیدید که در برنامهی خبری ساعت هشت و نیم شب، دو مصاحبه از سخنگوی دولت پخش کردند که در اولی دروغی واضح میگفت و به خبرنگاران میگفت خبر تغییر وزرا دروغ سیزده است و در دومی باز دروغی واضحتر میگفت که اصلا عبارت دروغ سیزده را هرگز در صحبتهایش به کار نبرده است.
البته این دولت افتخارات هستهایای دارد که میتواند هر هفته برایشان جشن بگیرد. این افتخارات به جای خود، جنگهای آب و غذا در راه اند، در این جنگها انرژی هستهای که هیچ، حتا بمب هستهای هم کاری از پیش نخواهد برد.
۹ نظر:
الان تو داری دروغ می گی ..
عبارت "دروغ سیزده" را بکار نبرد. گفت سناریوی سیزده. خودم دیدم. مصاحبه ی بعدش را ندیدم اما اگر گفته عبارت دروغ سیزده را بکار نبردم دروغ نگفته.
من گرچه مثل شما در اخبارکامل نیستم اما همین یک مورد نمونه ی خروار است .. نیست؟
وطن وطن
که چکارت کنم وطن!
کم نمیشناسم کسایی رو که برای این دولت خیلی کارها کردن والان شاکین&من کسایی رو میشناسم که پسر مرحوم سید مصطفی(پسر امام)رو به جرم پوشیدن شلوار لی بازداشت کردن(واقعیت داره وجالبتر ادامهءماجراست.)والان شاکی ان&کسایی رو میشناسم که روی مردم بخاطر بی احترامی به اسم امام اسلحه کشیدن والان ناراضی ان&کسایی رو میشناسم که قبل از شروع شدن جنگ توی کردستان جنگیدن تا آخر جنگ والان هم دارن میجنگن وناراضی ان&کسایی رو میشناسم که... .
میدونی, تا یه جایی میشه نوشت بعد دیگه مجبوری سه تا نقطه بذاری وتمام!.
دقت کردم تا وقتی که سخنرانی این حاجی رو نشنیدم زیاد ازش بدم نمیاد ولی وقتی چند کلمه گوش میکنم خونم به جوش میاد(چه اصطلاح جالبی!).
راستی!کسایی رو میشناسم که یه روزی می گفتن انتقاد از این دولت انتقاد از مقام ولایت فقیه ودر نتیجه انتقاد از امام زمانه! وامروز شاکی ان.
عجیب نیست&نه عجیب نیست.
به حميد (با اجازهي آقاي علياني):
دوست باحال من! از اين مشتهاي نمونهي خروار كه در متن كورش پيدا كردي، در انبار دولت نهم پيدا نكردهاي تا حالا؟ گيريم كورش دروغگو؛ اين طبع حساس به دروغ شما فقط در مواجهه با انتقادها به راه ميافتد و در برابر دروغهاي دولت نهم ناكار ميشود؟
صعب روزي، بوالعجب كاري، پريشان عالمي!
ظاهراً سالها پيش از انعقاد نطفهي جد و آباي من و تو، حكيمي گفته «حُبّ الشّيئ، يُعمي و يُصِم». حكيم بوده واقعاً.
1) من کورش را دوست دارم. اگر او دقیق نگوید دیگر حرف که خواندن دارد؟.
2) در مورد کسی که ابدا نمیشناسی اش اینطور قضاوت نکن. من دستم به جایی نمی رسد که بخواهم چیزی را دوست یا دشمن داشته باشم. ایستاده ام فرسنگ ها اینطرف تر دلم به حالمان می سوزد.
3) به قول این شاملوی شما :
ابلها مردا .. من عدوی تو نیستم. انکار تو ام ..
عذر میخواهم از پابرهنه پریدن وسط متن (یا حاشیه؟):
http://www.economist.com/opinion/displaystory.cfm?story_id=11050146
1) شايد هم حق داري، هم نه. گمانام كورش نقل به مضمون كرده، نه اينكه عيناً نقل قول كرده باشد؛ نه؟ تو «سناريوي سيزده»ي غير از «دروغ سيزده» سراغ داري برادرم؟
2) جملهي اول درست است. حق با توست.
3) «شاملوي شما» را نميشناسم. متوجه منظورت هم نشدم يا شايد ترجيح دادم نشوم. اما به قول خودم:
كوتاه بيا، سخت نگير.
بدتر از دروغگوییهای آشکار و برهنه احمدینژاد و یاران (که جماعتی را که کم هم نیستند به دنبال خودش کشانده، حتی در خارج از کشور!)، عادت کردنمان است به شنیدن دروغ و گاه استقبال از دروغ شنیدن. جداً شوکه هستم از سفر کوتاهم به ايران تنها بعد از دو سال و نيم. امان از جهل و فقر فرهنگی و مالی (کدام بدتر است به نظر تو؟). امان از بیخیالی و لاقیدی و بیمسوولیتی و قانونگریزی و بیاعتنایی به همنوع و شیشکی بستن به هرچه مدنیت. امان از رواج دروغگويی در ايران. باور کن که توجیهی ندارم در غلو کردن و خود ایران را پیش خودم دارم با دو سال و نیم پیش مقایسه میکنم. تاسفبار است. امیدوارم یکدستی و یکصدایی میخواهند دست کم یکی را از خودشان بیاورند سرکار که مختصر عقلی داشته باشد، کمی هم بداند مدنيت ممکن است بدرد بخورد.
میدانید؟بدتر ازهمه اینکه تبلیغات دوره بعد ریاست جمهوری ا همان 2سال پیش با سفرهای استانی و ...شروع شده و اگر p انگاه q .
4 سال دیگه هم...هستیم در خدمتتون
ارسال یک نظر