۱۳۸۶ شهریور ۱۴, چهارشنبه

با خواننده

یکی گه‌گاه کامنتی می‌گذارد. نمی‌شناسمش. حدس می‌زنم جوان‌تر از من باشد. خیلی دوست دارد زرنگ ببینمش. می‌بینم؛ هم زرنگ و هم خنده‌دار. راستش مدت‌ها است که این دو صفت را کم‌تر دور از هم دیده ام. اگر با اصطلاح کف کوچه‌ای «آقا زرنگ» آشنا ای می‌دانی چه می‌گویم. نشانی هم ندارد که بروم و در وبلاگ احتمالیش پیغامی بگذارم یا نامه‌ای به میل‌باکس احتمالیش بیندازم. در جواب یک کامنتش باش شوخی کرده‌ام. او که شوخ و شنگ و شاداب بود، به‌ش برخورده و پیغامی گذاشته با این تاکید که خودم بخوانمش و به دیگران نشان ندهم. خواندم. واقعا به‌ش برخورده. چه کارش کنم؟
به قول آن آدم الکی خوش قرن‌ها پیش:
چون نداری طاقت سوزن زدن
پس لگد در گوش ما کم‌تر بزن
نه؟

هیچ نظری موجود نیست: