۱۳۸۶ فروردین ۸, چهارشنبه

گفت این فتنه است خوابش برده به

به نظرت این تعریفِ چی است؟ «هوش‌یاری، یک‌پارچگی، و آمادگی کامل در راه هدفی واحد؛ در راه آزردگی.»
تا به حال دست و پایت خواب رفته‌اند؟ این تعریف خواب‌بردگی عضوی است. خواستم تعمیمش بدهم به اجتماع، کشورها و مذاکرات هسته‌ای، دیدم از همه طرف سوءتفاهم‌برانگیز می‌شود. حالا چه‌طور باید جمعش کنم؟ این سوال برای آخر مطلب چه طور است؟ «کسی خبر دارد از کی روح من خوابش برده است؟»

پ‌ن: ببین رفیق. ادبیات است. جدی نگیر. روح من خوابش نبرده، سال‌ها است که مرده.

۱ نظر:

qazal گفت...

سلام ... شاید هم نه خوابش برده و نه مرده ! بلکه فقط سرش را زیر برف قایم کرده !