۱۳۸۵ دی ۲۶, سه‌شنبه

زخم و تن و زخمى به نام تن

تاریخ پدیده‌ها را که مى‌نویسد؟ مثلا تاریخ زخم را؛ یا تاریخ زخم‌بندى را. وقتى تاریخى در کار نیست حدس و گمان و تخیل تنها دست‌گیره‌هایى هستند که مى‌شناسم.
اولین بار کى زخمش را بست؟ چرا بست؟
نمى‌دانم اولین پارچه را آدم کى و کجا بافت اما گمان نمى‌کنم بستن زخم از بافتن پارچه چندان جدیدتر باشد. این‌ها همه حدس است البته. و باز حدس. حتا قوى‌تر از یک حدس معمولى. بهْ‌داشت پدیده‌ى نسبتا مدرنى است. باور نمى‌کنم اولین آدم‌ها زخمشان را به دلایل بهْ‌داشتى بسته باشند. پس چرا بسته‌اند؟
حدس اول: نوازش را خوش داشته‌اند خاصه در جاى دردناک. بودن پارچه روى زخم نوازشش مى‌کند.
حدس دوم: از نقص و از پیدایى درد بدشان مى‌آمده. با پارچه مى‌پوشانده‌اندش.
و حالا این حدس‌ها را به لباس پوشیدن تعمیم بدهیم.
یک: لباس مى‌پوشیم تا تنمان را نوازش کند.
دو: لباس مى‌پوشیم تا تنمان را پنهان کند.
و در پوشیدن لباس بر جاهاى خاصى تاکید مى‌کنیم. این‌جاها نوازش‌جوتر اند. این واضح است. اما انگار بعدها تئورى دوم بر اولى غلبه کرده و این‌جاها عیب‌ناک‌تر به نظر آمده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست: