۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه
۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه
دروغ نگو دروغگو
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۱۵:۱۱ 7 نظر
برچسب(های) این متن حرف؛ نوشخوار آدمیزاد
۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه
طلب حلالیت از جامانده
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۱۸:۲۳ 11 نظر
برچسب(های) این متن جناب آقای مدیریت, رقتآورترین
باز هم دزدی
از اينا گذشته خيلي دوست داره بدونه ديگران در موردش چي فكر مي كنن پس هر كسي سري به روزگار من زد من رو بي نصيب از نظراتش نكنه
ما نگوييم بد و ميل به ناحق نكنيم / جامه كس سيه و دلق خود ارزق نكنيم ..../ گر بدي گفت حسودي و رفيقي رنجيد / گو تو خوش باش ما گوش به احمق نكنيم
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۱۶:۵۹ 4 نظر
برچسب(های) این متن جناب آقای مدیریت, رقتآورترین
۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه
سپاس
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۲۱:۰۴ 5 نظر
برچسب(های) این متن جناب آقای مدیریت
۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه
اصلاح مصلحان و طلبکاری خطاکاران
سلام
من حدود دو سه روز پیش اینجا کامنت گذاشتم و فکر میکنم تایید نشد .اما مایلم که نظر بنده حتی در یک پست به عنوان جواب این پستتون درج بشه ..بنده به شما در سایت هرمان هم گفتم که این نوشته احتمالا توسط کسی سند شده وبه دست مسول فرهنگی اون سایت رسیده که به لینک دست رسی نداشتهیا .و من به شما قول دادم که میگردم ولینک رو پیدا میکن که البته خودتون اونجا لینک سایتتون را گذاشته بودید .و خوب توی این چند ورز هم اصلا وقت نکردم که ساین هرمان را آپدیت کنم که مشکل لینک شما را هم حل کنم ..اما به این کار توی ایران وهر جای دیگه دنیا میگویند حق کپی رایت که متاسفانه در ایران رعایت نمیشه اما ما حداقل به عنوان دانشجویان آیتی و کامپیوتر ومسولین آپدیت اون سایت تمام تلاشمان را برای رعایت حق کپی رایت انجام میدهیم
و بنده با بت نیاوردن منبع اصلی از شما عذر میخواهم
و کسی هم با امضای کراکی همآنجا نوشته است:
سلام
من مسئول سایت تشکل سیاسی دانشجویی هرمان هستم.
قضاوت شما بسیار زود و عجولانه است
ذکر نشدن منبع بعد از تذکر شما اصلاح شد ولی شما به عنوان یه بلاگر باید بدانید که نظرات بعد از تایید مدیریت منتشر می شه و اینکه شما نباید انتظار داشته باشید در همون لحظه نظرتونروی سایت منتشر بشه.
ما با یه اختلاف زمانی نظر شما و خیلی ها رو خوندیم و تغییرا ت که شامل اضافه کردن منبع بود رو اعمال کردیم. روند کاری تشکل و مدیریت سایت با اونی که شما فکر می کنید متفاوته.
از شما که افکاری این چنین آزاد و پاک دارید این رفتاد بعیده !
سوء تفهمی که در بازه اختلاف زمانی خوندن نظر شما در سایت ما شده باعث تهمت شده که طرفداران شما به ما لقب دزد زدند. اون پست رو بار دیگری چک کنید تا متوجه بشید. به هر حال جدا از شما می خوام متن این پستی که زدید رو اصلاح کنید !!!!
کامل کیمیایی فرد
1. از پریا هیچ نظری جز هماین نگرفتهام. نمیدانم چرا میگوید نظرش تایید نشده. شاید درست نفرستاده یا در اینترنت مشکلی بوده است.
2. نبودن وقت بهانهی خوبی نیست. با سی ثانیه وقت و یک جستوجوی گوگلی مطلب اصلی را میشود یافت. اگر هم به این ایده نرسیده باشند، دست کم میتوانستند متن را پوشیده نگاه دارند تا منبعش یافت شود. اگر بشقابی را اشتباه به خانه برده باشی، و صاحبش پیغام بدهد از بودن بشقابش در خانهات راضی نیست، دست کم میتوانی استفادهاش نکنی.
3. خانم پریا هم در سایت هرمان و هم در پیغامی که برای من گذاشته و این بالا بی تغییری آوردهام، مدعی است تصادفا و اشتباها منبع مطلب را ذکر نکردهاند. امتحانش سخت نیست. نویسندهی مطلب در سایت هرمان «فرهنگی» ثبت شده است. روی لینک او به عنوان نویسنده کلیک میکنم، چندصد مطلب میبینم که واضح است بسیاریشان از جایی دیگر آمدهاند. گمان میکنی چندتاشان مرجع مشخص دارند؟ خودت ببین.
4. از لحن مودب او - هر چند متاسفانه همراه صداقت نمیبینمش - ممنون ام. و از این که مسئولیت را - دست کم زبانی - پذیرفته نیز.
5. آقای مسئول سایت تشکل سیاسی دانشجویی هرمان درست میگوید. من در مورد انتشار نظرم پای مطلب خطا کردم. نظر را بعد از تایید منتشر میکنند و این معقول است.
6. او دروغ نمیگوید. منبع مطلب را ذکر کردهاند. اما به این نکتهها هم اشاره نمیکند که:
الف. مطلب یک مطلب مناسبتی برای چهاردهم خرداد بوده است. عروس دزدیده را شش روز بعد از شب عروسی پس دادن هنر نیست.
ب. دو نظر من پای مطلب را سه و چهار روز بعد از درج خود مطلب منتشر کردند؛ سه روز پس از درج مطلب نظر دوم را و فردایش نظر اول را. این تفاوت و نیز وارونگی زمانی چه دلیلی دارد؟
ج. از خواندن نظرها تا درج منبع چهار روز طول کشیده است. شاید بد نباشد آقای کیمیایی فرد به جای دست و پا کردن عنوانهای پرطمطراق، کمی کارآمدی «تشکل سیاسی دانشجوییـ»ـشان را بالا ببرد که یافتن و درج یک منبع به جای یک دقیقه و سی ثانیه از چهار تا هفت روز طول نکشد.
7. تاکید میکنم کاری که کردهاند دزدی است. میتوانم بپذیرم که وقت انجامش متوجه زشتیش و اسمش نبودهاند. میپذیرم که هر چند دیر، در صدد جبران برآمدهاند. دزدی بد است. تلاش برای جبران خوب. کار خوب را نباید نادیده گرفت.
8. من «رفتار بعید»ی نکردهام. مال دزدیدهام را یافتهام. اگر واقعا قصد بدی نداشتهاند، باید خوشحال و ممنون باشند نه که بگویند این رفتار از من بعید است.
9. «اصلاح» دربارهی چیز بد و خطا و نادرست مصداق دارد، کار بد و خطا را کسی دیگر کرده است. از کی خطاکار صاحب حق را به اصلاح فرامیخواند؟
10. کسانی هم همیشه پیدا میشوند که بگویند آنها هیچ، شما بزرگوار باش. جوابی برایشان ندارم جز لبخند و سر تکان دادن.
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۱۸:۲۹ 9 نظر
برچسب(های) این متن جناب آقای مدیریت
۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
دزدی توی روز روشن؛ از دموکراسی که بهتر اه
پای مطلب یادداشتی نوشتم که این کار درستی نیست و نامش دزدی است. طبعا نه منتشرش کردند نه تماسی گرفتند. حالا اینجا اعلام میکنم؛ نمیدانم دزد هستند یا نه، اما میدانم دزدی کردهاند.
این را کاف عین گذاشت اینجا. حدود ساعت ۰۱:۲۸ 6 نظر
برچسب(های) این متن جناب آقای مدیریت
۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه
باز هم فراخوان خوابگرد
1. من به هیچ وجه مخالفت یا دشمنیای با آقای شکراللهی ندارم. او را ندیدهام و نمیشناسم و هرگز با هم اختلاف شغلی یا مالی یا اختلافهایی از این دست نداشتهایم.
2. من مخالفتی با فراخوان ایشان - در حد کلیات - ندارم و این فراخوان را تلاشی برای یک کار خوب میدانم و از آن حمایت می کنم. در جزئیات نیز - هر چند جاهایی نظر دیگری داشته باشم - به او حق میدهم که کار را به روش خودش انجام دهد.
3. تنها مورد اختلاف استفادهی او از عنوان «وبلاگنویسان» است. من وبلاگ مینویسم و در این فراخوان شرکت نکردهام. بسیاری دیگر هم، وبلاگ مینویسند و به هر دلیلی - که به خودشان ربط دارد - در این فراخوان شرکت نمیکنند. عنوان وبلاگنویسان عنوانی همگانی است و من و دیگر کسانی که در فراخوان شرکت ندارند، حق دارند به این عنوان اعتراض کنند.
4. آقای شکراللهی جایی - در جواب به اعتراضی شبیه آنچه من گفتم - نوشته است:
فکر میکنم این اصلاً بحثی ندارد، این مسابقه دقیقاً «نظرسنجی محبوبترین کتاب سالِ خوانندگان و مخاطبان خوابگرد» است. اسماش را میتوانید خیلی راحت جایزهی خوابگرد هم بگذارید.
اصلاً فکر نمیکردم این جای بحث داشته باشد در ذهن کسی...
من حسن نیت و انعطافپذیری او را که در گفتارش نشان داده است ستایش میکنم اما این نیاز به عمل دارد. من و دیگر معترضها اسم فراخوان را «انتخاب ما وبلاگنویسان» یا «انتخاب وبلاگنویسان ایرانی» نگذاشتهایم و برایش لوگو نساختهایم که بتوانیم هر چه دوست داشتیم صدایش بزنیم. آقای شکراللهی تنها کسی است که میتواند اسم تازهای بگذارد و بهتر است اسم مناسبی بگذارد که حقوق دیگران در آن نادیده گرفته نشود.
5. آقای شکراللهی در جایی دیگر نیز در پاسخ به اعتراضها گفته است:
میماند نام نهایی. اگر از این فراخوان در اجرا هم استقبال بشود و به نتیجه هم برسد، کاملاً بدیهی ست که که آثار برگزیده، برگزیدهی «جمعی از وبلاگنویسها» خواهد بود و لاغیر؛ اندکی صبر فقط. ...
سرآخر، خوشبختانه این فضای مجازی همانگونه که ساختارش به هیچ کس اجازه نمیهد کسی نمایندگی دیگران را ادعا کند، آنقدر بیمرز و پذیرنده است که امکان هر حرکت، پیشنهاد یا فراخوان و راهاندازی برنامه برای هر کسی را در ذات خود دارد.
اینها حرفهای معقولی است و نشان میدهد گوینده در حد گفتار از خود چیزی جز حسن نیت نشان نداده است. این را گرامی باید داشت. و البته کاش آقای شکراللهی خیلی ساده این تغییر نام را انجام میداد. اگر چوناین کرده بود، حتی شاید نیازی به هماین توضیحها نبود.
6. به هر حال اختلاف هنوز هم بر سر هماین عنوان است. من انگیزهی کسانی را که سعی میکنند اختلاف را بزرگتر و اعتراض من و دیگران را در جهت جلوگیری از کار شکراللهی قلمداد کنند نمیدانم. اما میدانم من تلاشی در جهت جلوگیری از این فراخوان نکردهام و نمیکنم. به گمان من خوشبختانه حقی که من به خاطرش اعتراض کردهام بسیار جزئی و حاشیهای است و بازگرداندنش هیچ صدمهای به کار خوب آقای شکراللهی نمیزند. جایی مثالی زدم که اینجا تکرار میکنم.
برای من مثل این است که کسی که دارد کار خوبی میکند - مثلا برای فقیران کمک جمع میکند - ماشینش را طوری پارک کرده که چرخش توی باغچهی من است. من میخواهم ماشینش را بردارد. نه مخالف کار خیریهی او هستم، نه دعوای شخصی ای در میان است، نه کوچکی حقم در برابر بزرگی کار شکراللهی بیمعنایش میکند نه گفتار خیرخواهانهی شکراللهی مشکل من را حل میکند. چارهی کار ساده است. چرخ ماشین از باغچه بیرون برود. به قول دوستان شوخ: به امید آن روز.
7. نمیفهمم چرا. اما کسانی این میان هستند که گمان میکنند وظیفه دارند از آقای شکراللهی دفاع کنند و باز نمیدانم چرا این کار را با توهین و تحقیر میکنند. تنها به دو نمونه اشاره میکنم. یکی کسانی را که اعتراض دارند «غرض و مرض»دار مینامد و دیگری متهمشان میکند که پارانویا دارند. من دلیلی نمیبینم که این حرفها را به آقای شکراللهی مربوط ببینم. در عین حال گمان میکنم بد نیست که او هم مثل من به خودش حسن نیت داشته باشد و چیزکی بنویسد یا بگوید که نشان بدهد حسابش از این دوستدارانش جدا است.
8. کسانی هم هستند که شیوهشان اعتراض به موارد کوچک، یا اصرار و تداوم اعتراض، یا بیان صریح اعتراض نیست. من با این که همراهی این افراد میتواند کمک زیادی به من کند، به آنان احترام میگذارم و هیچ وقت از آنها نمیخواهم مثل من عمل کنند. در عین حال نمیپذیرم که آنها از من توقع داشته باشند روش خود را کنار بگذارم و روش آنها را انتخاب کنم. نمیفهمم چهطور کسی که به این مبحث علاقه ندارد و میتواند بدون خواندن چوناین متنهایی به زندگیش برسد رنج خواندن را به خودش هموار میکند و بعد از من میخواهد حوصلهاش را سر نبرم یا بس کنم یا خفه شوم. من گمان میکنم حقی دارم و گمان میکنم متاسفانه آقای شکراللهی هنوز این حق را باز نداده و اعتراضم را تا باز گرفتن این حق - در حد توانم - ادامه میدهم.
9. بیش از هر چیز تعجب میکنم و همچونآن منتظر هستم تا بالاخره آقای شکراللهی حق کوچک من و مانند من را جدی بگیرد و حسن نیتش را که در گفتار نشان داده است، در عمل نیز نشان بدهد. احتمالا این نشان سماجت من است که تاکید میکنم آنچه ما بر آن پا میفشریم حق ما است، و آقای شکراللهی اگر این حق را برگرداند کار خوبی - و لطفی به کار خوبی که راه انداخته و نه به دیگران - کرده است. به امید آن روز.